جور دیگر؟
از آقای رضا و پیمان هر دو ممنونام...از بس این وبلاگ نظر ندارد راستاش توجهای به نظرات نداشتم...حتی پست جدید هم گذاشتم و رفتم پی کارم...حقیقتاش ، چون وبلاگام برای خودم هم فیلتر است حوصلهی دیدناش را ندارم...مگر غلط و ایراد پستی داشته باشد...مثل همین نمونه قسام که اشتباه نوشتم «قصام» که دوستمان رضا زحمتاش را کشیدند...
آقا پیمان که بر خلاف رضای گرامی مشخصات دقیقتر از خود دادهاند و دستکم نشانی یک پیک از خود گذاشتهاند جواب مرا دادهاند...
اما بگذارید چند کلمه هم من بیفزایم:
آقا رضا، گاهی این لحن ماست که تعیین میکند چه چیزی را باید بهمخاطب خود بفهمانیم...همانطور که شما مشت گره میکنید و مرده باد و زندهباد میفرمایید...بنده هم از اسافل اعضایم مدد گرفتهام...
اما فراموش نفرمایید که بدبختانه ما بهشدت تحت تأثیر رسانهها مسخ شدهایم...اگر خوانندهی وبلاگ بنده باشید از وضعیت پیتر هاندکه نویسنده شهیر اتریشی پیشتر نوشته بودم و نشان دادهبودم چهطور همین نویسندهی بزرگ نفوذ رسانهها را پس زد و از افق دید جدیدی به اتفاقات بالکان نگریست...که البته خوب هم دستمزدش را گرفت...
بنده هیچ سنخیتای با جامعهی یهود ندارم و هیچ هم از صهیونیسمای که انقدر توی بوق میکنند به اندازهی شما دوست سعدیدوستام آشنایی ندارم...بهعکس آن آقای حسین درخشان ، هیچ سلامعلیکای هم با رسانههای یهودی ندارم که بعدش بخواهم توبهنامه بنویسم و از آنها اعلام برائت کنم...اما همینقدر بدانید که دوستداشتنیترین آدمهایی که به عمرم دیدهام...دستکم نوابغ ادبی را مثال میآورم...از همین جامعهی یهود بودهاند که بهبهترین شیوهای از رنج تاریخی خود نوشتهاند...برای من نمونههای موفق و چشمگیر فرهنگدوست فلسطینی را مثال بیاورید که بهجای بمبای که به ماتحت خود میبندند ، با تأثیرگذارترین کلمات ، ظلمای که بر آنها رفتهاست را توی صورت خوابآلودهگانای چون بنده فریاد زدهاند...جز یکی دو شاعر چریک و فیلسوف پستمدرن مگر نمونههای دیگری سراغ دارید که آنها هم خودشان را از آن سرزمین تبعیداندهاند و دور از فضای جنگ (و جالب است بدانید) و بهدور از ضرب گلوله از رنج احتمالی خویش گفتهاند و دل مخاطبان احتمالی خویش را سفتهاند...اما از همین یهود ظالم و استعمارگر چند نمونه میخواهید بیاورم؟
آقا پیمان که بر خلاف رضای گرامی مشخصات دقیقتر از خود دادهاند و دستکم نشانی یک پیک از خود گذاشتهاند جواب مرا دادهاند...
اما بگذارید چند کلمه هم من بیفزایم:
آقا رضا، گاهی این لحن ماست که تعیین میکند چه چیزی را باید بهمخاطب خود بفهمانیم...همانطور که شما مشت گره میکنید و مرده باد و زندهباد میفرمایید...بنده هم از اسافل اعضایم مدد گرفتهام...
اما فراموش نفرمایید که بدبختانه ما بهشدت تحت تأثیر رسانهها مسخ شدهایم...اگر خوانندهی وبلاگ بنده باشید از وضعیت پیتر هاندکه نویسنده شهیر اتریشی پیشتر نوشته بودم و نشان دادهبودم چهطور همین نویسندهی بزرگ نفوذ رسانهها را پس زد و از افق دید جدیدی به اتفاقات بالکان نگریست...که البته خوب هم دستمزدش را گرفت...
بنده هیچ سنخیتای با جامعهی یهود ندارم و هیچ هم از صهیونیسمای که انقدر توی بوق میکنند به اندازهی شما دوست سعدیدوستام آشنایی ندارم...بهعکس آن آقای حسین درخشان ، هیچ سلامعلیکای هم با رسانههای یهودی ندارم که بعدش بخواهم توبهنامه بنویسم و از آنها اعلام برائت کنم...اما همینقدر بدانید که دوستداشتنیترین آدمهایی که به عمرم دیدهام...دستکم نوابغ ادبی را مثال میآورم...از همین جامعهی یهود بودهاند که بهبهترین شیوهای از رنج تاریخی خود نوشتهاند...برای من نمونههای موفق و چشمگیر فرهنگدوست فلسطینی را مثال بیاورید که بهجای بمبای که به ماتحت خود میبندند ، با تأثیرگذارترین کلمات ، ظلمای که بر آنها رفتهاست را توی صورت خوابآلودهگانای چون بنده فریاد زدهاند...جز یکی دو شاعر چریک و فیلسوف پستمدرن مگر نمونههای دیگری سراغ دارید که آنها هم خودشان را از آن سرزمین تبعیداندهاند و دور از فضای جنگ (و جالب است بدانید) و بهدور از ضرب گلوله از رنج احتمالی خویش گفتهاند و دل مخاطبان احتمالی خویش را سفتهاند...اما از همین یهود ظالم و استعمارگر چند نمونه میخواهید بیاورم؟
.
.
.
مرتبط:
رمزی، معلمی جوان و نویسنده مقطعی Mideast Youth از غزه می گوید:« من حماس نیستم. من فتح نیستم. من فقط نگران مردم هستم. امروز من سالم هستم اما نمی دانم آیا فردا نیز سالم خواهم بود؟! فردا، شاید یکی از نزدیکان من یا یکی از غیرنظامیان فلسطینی که می شناسم آشنا آسیب دیده باشند. من نمی خواهم هیچ کس دیگری آسیب ببیند...... لجاجت حماس و اسرائیل به کشته شدن تعداد بیشتری از غیرنظامیان فلسطینی در غزه منجر خواهد شد. ما شهروندان فلسطینی بازندگان بزرگ در اینجا هستیم، نه اسرائیل یا حماس. اگر حملات ادامه یابد، غیر نظامیان بیشتری زندگیشان را از دست خواهند داد و آنها خواهند مرد برای هیچ! .... من از حماس می خواهم تا از تلف کردن جان انسانها در اینجا دست بردارد. حماس باید تسلیم شدن را برای خاطر انسان هایی که کشته می شوند، به طور جدی ملاحظه کند.... وضعیت بسیار بسیار سخت است. مردم منتظر تهاجم {زمینی} ارتش اسرائیل هستند. مردم می ترسند به خیابانها بروند، بسیاری از آنها ذخیره غذایی کافی ندارند اما هراسانند تا برای تهیه آذوقه به خیابانها بروند..... این معادله ای غیرعادلانه است، فقط یک نفر در اثر موشک های فلسطینی کشته شده است اما 280 فلسطینی در حمله اسرائیل کشته شده است، ما بازندگان بزرگ هستیم....
.
.
.
.
.
.
دلتان میخواهد از زبان عوام واکنش به ماجرای غزه را بخوانید؟
خبر دارید شماری از زخمیهای فلسطینی به ایران آورده شدهاند؟...میدانید یکی از همین زخمیها که درعالم سکرات بودهاست به پزشک بالای سر-اش دستوپاشکسته و با درد گفتهاست: «خون شیعه لا؟»...یعنی حاضر نیست خون شیعه به او تزریق شود...فکر میکنید شایعه است؟...فکر میکنید اغراق و دروغ است؟...حالا ببین پزشک معالج چه واکنش بانمکی نشان داده است...
او هم خوناش بهجوش آمده است و کلی فحش بار فلسطینیها کردهاست و از دم همه اینها را یهودی خواندهاست...و قسم خورده است یک قدم دیگر برای فلسطینی جماعت برندارد...
حالا به نظر شما من از کدامطرف دارم طرفداری میکنم؟
عجب وضعیت زیباییست...نه؟
.
.
دلتان میخواهد از زبان عوام واکنش به ماجرای غزه را بخوانید؟
خبر دارید شماری از زخمیهای فلسطینی به ایران آورده شدهاند؟...میدانید یکی از همین زخمیها که درعالم سکرات بودهاست به پزشک بالای سر-اش دستوپاشکسته و با درد گفتهاست: «خون شیعه لا؟»...یعنی حاضر نیست خون شیعه به او تزریق شود...فکر میکنید شایعه است؟...فکر میکنید اغراق و دروغ است؟...حالا ببین پزشک معالج چه واکنش بانمکی نشان داده است...
او هم خوناش بهجوش آمده است و کلی فحش بار فلسطینیها کردهاست و از دم همه اینها را یهودی خواندهاست...و قسم خورده است یک قدم دیگر برای فلسطینی جماعت برندارد...
حالا به نظر شما من از کدامطرف دارم طرفداری میکنم؟
عجب وضعیت زیباییست...نه؟