بي تو              

Tuesday, December 30, 2008

پیوند اخوت

دوستی خرمشهری دارم که از بچه‌های جنگ‌زده بوده‌است و ام‌روز الحمدالله دست‌اش به دهن‌اش می‌رسد...اما از آن‌ها بوده‌است که نفرت عجیبی از جنگ دارد و پسر خاله‌اش را با تهدید کشتن که مبادا به دست عراقی‌ها کشته یا اسیر شود به پشت منطقه کشانده است...مدتی را در خیمه‌هایی که بر پا بود می‌زیستند...او اما داغ نیش‌تر کنایه‌های هم‌وطنان‌اش را هرگز فراموش نمی‌کند که بر در و دیوار محله‌شان با صفاتی چون خائن و بزدل پذیرایی می‌شدند...هربار بخواهم سر به سرش بگذارم به او بزدل می‌گویم...و او خاطرات گلوله و آتش را می‌گوید...از صدای جیغ و فریاد زنان خرمشهری می‌گوید که کم‌تر از یک کیلومتری‌شان اسیر عراقی‌ها بودند و به‌شان تجاوز می‌شد و کاری از دست‌شان برنمی‌آمد...هر بار که خاطرات این بزدل عزیز ما تداعی می‌شود رعشه بر اندام می‌آورد... حقیقت‌اش این دوست ما زیاد از مسائل اجتماعی و سیاسی سر در نمی‌آورد و یک شاگرد فروشنده معمولی بیش نی‌ست که فقط دنبال این است قسط-هایش برج به برج پرداخت شود و البته هنوز با اعتقاد قلبی قمه‌اش را می‌زند و جدای از ثواب اخروی به مزایای پزشکی این حجامت پیش‌رفته نیز به شدت معتقد است.
همین دوست عرب‌شناس ما با لهجه‌ی شیرین جنوبی می‌گوید: در کانال الشرقیه جمعی مطبوعاتی گرد آمده بودند و از وضعیت عراق و دخالت‌های ایرانی‌ها در آن‌جا می‌گفتند...و همه از دخالت ایران استقبال می‌کردند و دوست داشتند که ایران سهمی در سازنده‌گی و عمران کشورشان داشته باشد...اما وقتی می‌بینند تمام پای‌گاه‌های مذهبی‌شان از جمله مساجد و تکایا را در چنگ خود گرفته‌اند و بیش‌ترین دخالت‌های نا امنی هم از همین‌ مکان‌ها سامانده‌هی می‌شود ، نگران می‌شوند...نکته‌ای در آن جمع گفته می‌شود که برای من هم که از زبان دوست جنوبی‌ام شنیدم جالب توجه بود...یکی از آن جمع می‌گوید: ما هنوز نمی‌توانیم به خودمان بقبولانیم کشوری که 8 سال تمام ، دشمن خونی‌اش بوده‌است حالا برادر دینی‌اش باشد...نمی‌توانیم باور کنیم...به نظر شما این برادران و خواهران عراقی زیادی بدبین نیستند؟ یا این‌که حق دارند به رفاقت و برادری ایران مشکوک باشند؟...پاسخ به عهده خود شما...