ناخوانده
عادت ندارم برای وبلاگهایی که دوست دارم نظرات صد من یک قاز (یک واحد پول بیارزش) بگذارم. اما به آنها بعضاً لینک میدهم و یادی از نوشتههای خوبشان میکنم...بارها شده که روح نویسنده آن وبلاگ حتی خبر هم نداشته است که در یک گوشهی دیگر این گیتی یک خواننده بیسر و صدا میخواندش و بهجای آنکه وقتاش را مانند نوشتههای بیارزش پر کند و یا فقط عصبانیاش کند یا تنها خوشحال سرپایی بشود، یک قدم به پیش برمیبردش و از لحظهای که بودهاست جدا میکند...
اما متأسفانه این نوشتهها معمولاً دیری نمیپایند که به سرنوشت دیگران میپیوندند...یا به تکرار میانجامند و فوران از مخزن میشوند و این مخزن پر که نمیشود هیچ که به مرور خزه نیز میبندند و حتی از شدت فوران نیز کاسته میشود و این نوسان زمانی به یک خط ممتد دیسی مبدل میشود که نویسنده تنها و تنها به عرضه و تقاضا میاندیشد...«موجودی» فراموش میشود و به ذخیره بیاعتنا میشود و بر روی واردات سرمایه میگذارد...
کمکم اقتصاد در گردش نوشتهها با بحران جدی مواجه میشود و افت سهام حتی میان مشتریان دائم و یا فصلی نیز چشمگیر خواهد شد...و خیلی لطف به آن کالای وبلاگای بشود درحد یک خاطرهی دور گهگاه یادی در خاطرهای زنده میکند...شاید سالی به یک شب یلدایی و یک بازی مفرح غمناکای ختم شود...
با اینحال برخی یادداشتها نیاز به فریاد زدن دارند...نیاز دارند که یک گوهر شناس...یک معیارسنج...یک قیمتگذار...بهارزش واقعیشان نور بیفکند و در جایگاهای که شایسته آن هستند به معرض نمایش گزارده شوند...هرچند ممکن است خطر تغییر کاربری آنها را نیز تهدید کند...
اما متأسفانه این نوشتهها معمولاً دیری نمیپایند که به سرنوشت دیگران میپیوندند...یا به تکرار میانجامند و فوران از مخزن میشوند و این مخزن پر که نمیشود هیچ که به مرور خزه نیز میبندند و حتی از شدت فوران نیز کاسته میشود و این نوسان زمانی به یک خط ممتد دیسی مبدل میشود که نویسنده تنها و تنها به عرضه و تقاضا میاندیشد...«موجودی» فراموش میشود و به ذخیره بیاعتنا میشود و بر روی واردات سرمایه میگذارد...
کمکم اقتصاد در گردش نوشتهها با بحران جدی مواجه میشود و افت سهام حتی میان مشتریان دائم و یا فصلی نیز چشمگیر خواهد شد...و خیلی لطف به آن کالای وبلاگای بشود درحد یک خاطرهی دور گهگاه یادی در خاطرهای زنده میکند...شاید سالی به یک شب یلدایی و یک بازی مفرح غمناکای ختم شود...
با اینحال برخی یادداشتها نیاز به فریاد زدن دارند...نیاز دارند که یک گوهر شناس...یک معیارسنج...یک قیمتگذار...بهارزش واقعیشان نور بیفکند و در جایگاهای که شایسته آن هستند به معرض نمایش گزارده شوند...هرچند ممکن است خطر تغییر کاربری آنها را نیز تهدید کند...