عاجزانه ميخواهم
از سيد محمد خاتمي عاجزانه ميخواهم پيش از آمادهكردن هرگونه متن سخنورزانه و شيريناي سراغاي از خانوادهي اكبر محمدي بگيرد كه مظلومانه جان سپرد...و هيچكس را پشت سر نداشت...هيچكس...مرگ اكبر مرا به ياد مرگ ابوذر مياندازد...
از سيد محمد خاتمي عاجزانه ميخواهم اشكهاياش را با گوشهي عباي شكلاتياش پاك كند و نگاهاي به زندانيهايي بيندازد كه پشتاش را به آنها داد و فرياد برآورد: زنده باد مخالف من...
از سيد محمد خاتمي عاجزانه ميخواهم فكري به حال آن كارگر مفلوك بكند كه هنوز نميتواند پول بشمارد و فرقي بين دموكراسي و تو دهني نميبيند...براي او تشريح كند: زندهباد مخالف من يعني چه...
از سيد محمد خاتمي عاجزانه ميخواهم زياد به آل عباي خويش دلخوش نكند...
از سيد محمد خاتمي عاجزانه ميخواهم به آن سربازان گمنام آزادي لختي بينديشد...
از سيد محمد خاتمي عاجزانه ميخواهم...
و هزاران سهنقطهي بيپدر مادري كه هيچگاه مرا رها نميكنند...
اين يادداشت بيهيچ ويرايش و تنها با ياد يك موسيقي جانگزا نوشته شد...
از سيد محمد خاتمي عاجزانه ميخواهم اشكهاياش را با گوشهي عباي شكلاتياش پاك كند و نگاهاي به زندانيهايي بيندازد كه پشتاش را به آنها داد و فرياد برآورد: زنده باد مخالف من...
از سيد محمد خاتمي عاجزانه ميخواهم فكري به حال آن كارگر مفلوك بكند كه هنوز نميتواند پول بشمارد و فرقي بين دموكراسي و تو دهني نميبيند...براي او تشريح كند: زندهباد مخالف من يعني چه...
از سيد محمد خاتمي عاجزانه ميخواهم زياد به آل عباي خويش دلخوش نكند...
از سيد محمد خاتمي عاجزانه ميخواهم به آن سربازان گمنام آزادي لختي بينديشد...
از سيد محمد خاتمي عاجزانه ميخواهم...
و هزاران سهنقطهي بيپدر مادري كه هيچگاه مرا رها نميكنند...
اين يادداشت بيهيچ ويرايش و تنها با ياد يك موسيقي جانگزا نوشته شد...