فضاي منفي
دا وينچي تابلويي از مسيح كشيد كه انگشت اشارهاش به فضاي بيرون قاب بود...كليساي آنروز...سپارش دهندهي آنروزگار... اين نقاش را مجبور كرد تا سوي انگشتان را تا سوژهاي واضح و مبرهن دنبال كند...چون هرگونه ابهاماي يعني كفر و پوشانيدن حقانيت...و دا وينچي مجبور شد تا صليباي فرضي براي مسيح خويش در پرسپكتيو سمت راست قاب بيافريند...
حالا اين عكس من ، براي خيليها سحرانگيز شدهاست...خاصه از سوي همان انگشتان دا وينچيوار-اش...البته مانند همان تكنيك «ايستمن كالر» معروف كه پس از مدتي رنگاش منقضي ميشود و به ارغواني ميگرايد و اُخراي غريبي اين رنگ جادويي ميدهد كه من ديوانهاش هستم...هرچند اين تكنيك به مرور برچيده شد ولي من ديوانهاش هستم...چيزي ميان خاكي ارتشي و گرياسكيل فوتوشاپ
حال اين عكس با دوربين لپتاپ ، خواهناخواه ، همان حس ايستمن كالر دا وينچيگونه را در من و مخاطبانام ايجاد كرده است...به قول «بتينا پال» ، دوست مَجاريام :
?At what do you point
حالا اين عكس من ، براي خيليها سحرانگيز شدهاست...خاصه از سوي همان انگشتان دا وينچيوار-اش...البته مانند همان تكنيك «ايستمن كالر» معروف كه پس از مدتي رنگاش منقضي ميشود و به ارغواني ميگرايد و اُخراي غريبي اين رنگ جادويي ميدهد كه من ديوانهاش هستم...هرچند اين تكنيك به مرور برچيده شد ولي من ديوانهاش هستم...چيزي ميان خاكي ارتشي و گرياسكيل فوتوشاپ
حال اين عكس با دوربين لپتاپ ، خواهناخواه ، همان حس ايستمن كالر دا وينچيگونه را در من و مخاطبانام ايجاد كرده است...به قول «بتينا پال» ، دوست مَجاريام :
?At what do you point
! :) Nice mysterious photo