خانوم من...
خانوم خوشگل من...
خودت ميداني چهقدر اين كلاه را دوست دارم...خودت ميداني وقتي آنروز بهات گفتم: كلوديا كارديناله يعني چه...
خانوم من خودت ميداني چه حسي دارم با اينجور كلاهها...
اگر بداني وقتي لبهي اين كلاه را بگيري و پرت كني توي صورتام چه حسي دارد؟...آنوقت هر روز توي صورتام پرت ميكردي و من هم مانند فريزبي روي هوا ميقاپيدماش...
تو توي هوا ميپريدي و قوس كمرت را دو برابر ميكردي و عطر تنات هوا را مست ميكرد و من قفا ميخوابيدم و موج تنات را رصد ميكردم و با سر انگشتانام تاش رنگينكمان از هاشور تنات در غلظت هواي اتاقمان پر ميشد...و تو دوباره كلاه از سر برميگرفتي...برهنهتر از هميشه...
خانوم خوشگل من...
خودت ميداني چهقدر اين كلاه را دوست دارم...خودت ميداني وقتي آنروز بهات گفتم: كلوديا كارديناله يعني چه...
خانوم من خودت ميداني چه حسي دارم با اينجور كلاهها...
اگر بداني وقتي لبهي اين كلاه را بگيري و پرت كني توي صورتام چه حسي دارد؟...آنوقت هر روز توي صورتام پرت ميكردي و من هم مانند فريزبي روي هوا ميقاپيدماش...
تو توي هوا ميپريدي و قوس كمرت را دو برابر ميكردي و عطر تنات هوا را مست ميكرد و من قفا ميخوابيدم و موج تنات را رصد ميكردم و با سر انگشتانام تاش رنگينكمان از هاشور تنات در غلظت هواي اتاقمان پر ميشد...و تو دوباره كلاه از سر برميگرفتي...برهنهتر از هميشه...