Anthology
وقتی ژاله را از فرودگاه آوردیم دیگر نخوابیدم و نشستم روبه رویش و گرم صحبت شدیم...او چایش را مزمزه می کرد و من با کلوچه های لیلا دلضعفه صبحگاهی را برطرف می کردم. ازایتالیا می گفتیم و او با آرامشی که در چهره داشت و با همان سیمای ایتالیایی ها...همان نوع لباس و همان نوع گیس های از پشت گره زده از رم می گرفت...من از رومانو پرودی می پرسیدم و او با صراحت می گفت از بی کفایتی پرودی بود که دوباره دولت برلوس کونی روی کار آمد. و او اینبار رای نداده بود...در انتخابات شهرداری هم رای نداده بود...عصر ادامه حرفها با دیدن کانالهای ایتالیایی به تاپ سینگل ها و درکل خواننده های بورس اروپا کشیده شد...تنها جایی که با نظرش مشکل داشتم آنجا بود که مدونا را یک بیزنس من صرف می دانست...به او گفتم: پنجاه ساله است و او ادامه داد بله بی خود نبود که چند وقت پیش جراحی روی کمرش داشت...از خواهر سوفیا لورن گفت که شوهری ایرانی دارد و از کلودیا کاردیناله گفت...از مراسم ختم "ای-و سن لوران" گفت که در ردیف جلو و در کنار ژاک شیراک بانو فرح پهلوی نشسته بود...در مراسم ختم طراح مدی که بسیاری از لباس های بانو را طراحی کرده بود...به او گفتم: ایتالیا یک دی جی دارد که من دوستش دارم جی جی دی اگوستینو...خندید و گفت باید وقتی برگشتم حتما به نازنین بگویم...به او گفتم که اصلا آدرس می دهم فول آلبومش را با کیفیت عالی بخرد...زیره به رم بردن هم لذتی داد...تقریبا همه فیلم ها را دیده بود و فیلمی نبود که تازه اکران رفته باشد و ندیده باشد...از استودیوی یونی ورسال گفت که پارسال رفته بود...از لاس وگاس گفت...ژاله درایتالیا فارسی درس می دهد و از او پرسیدم کتاب های مبنا را از کدام نویسنده انتخاب کرده است...و او سیمین دانشور را گفت...با خودم کمی دو دو تا چارتا کردم و دیدم بله انتخاب خوبیست...هم زبان پاکیزه ای دارد و هم پیچیده نیست...و هم یک شهرزاد است!
.
.
.
چند وقت پيش كه جي ميل باز كردم و طبق عادت با جي ميل باز به كارهام مي پرداختم متوجه شدم خانم ماهمنير رحيمي آن لاين هستند...تصميم گرفتم حضوري نكته اي كه راجع به برنامه زن امروز صداي آمريكا داشتم را خدمتشان منتقل كنم تا بين دوستان و همكاران اگر ارزش اعتنا داشت مطرح كنند...البته خودم را هم معرفي كردم...به ايشان گفتم بد نيست مسائل زنان را از ديدگاه فقهي نيز بررسي كنند چراكه فقه سياهچاله اي ست كه به اين راحتي نمي توان از آن گذر كرد و هرچه از حقوق بشر هم مثال بياوريم به اندازه رضايت فقهي گرفتن ازفقيه يا مرجع تقليدي در جمهوري اسلامي ارزش ندارد...متأسفانه واقعيتي ست كه انكارناپذير ست...اما ايشان به سردي تشكري فورماليته كردند و توصيه كردند اين نظرات را به اي ميل خصوصي صداي آمريكا بفرستم...من نه حوصله اين كاغذبازي ها را دارم و نه مي دانم سلسله مراتب يعني چه...من تنها به خواهش ايشان تن داده بودم كه به دوست مشتركمان منتقل كرده بودند تا از كيفيت برنامه شان چيزي بگوييم...انگار كه ادامه حيات اين برنامه به تعداد به به چه چه مخاطبان بسته گي داشته باشد...چند وقت بعد با دوست مشترك ديگري سر صحبت باز شد كه ايشان چيز ديگري گفتند...به نظر او اگر من درمعرفي خودم دوستي خودم با او را مطرح مي كردم به زبان خودمان بيشتر تحويل مي گرفتند...اما مسأله من تحويل گرفتن يا نگرفتن نبود...فقط باز كردن چشم و گوش و مخاطب شناسي هوشمندانه اين رسانه فارسي زبان بود...به نظرم صداي آمريكا شبكه اي بي رقيب ميان تعدادي كانال هاي جلف و مبتذل است كه فقط فيگور كيفيت دارد... و اگر شبكه هاي چنل وان و انديشه تي وي هم نبودند معلوم نبود چه حيثيتي داشتند اين ايراني ها...
به نظرم اگر شبكه وي او اي آن سه مجري خوب و حرفه اي را هم نداشت بايد فاتحه اش خوانده مي شد...يكي بهنام ناطقي گزارش گر ميهمان از نيويورك كه تسلط عجيبي در زمينه گزارش هاي فرهنگي هنري دارد و سابقه او را پيش تر در راديو فردا داشتم...اجراي خوب و گرم و شيريني چهره اش من مخاطب را كه براي ديدن بخش برنامه او چرتكه انداز مي كند...ديگري خانم دكتر ستاره درخشش خبرخوان و به نظرم شخص اول اين شبكه است... و نفر بعدي آقاي سيامك دهقانپور كه تسلط معركه اش در حوزه اخبار درون دولت آمريكا مخصوصا كاخ سفيد و سناي آمريكا خبر از يك گزارش گر و حتا مفسر درجه يك مي دهد... البته تكه پراني ها و ذهن آماده ولي پر تپق آقاي جمشيد چالنگي مجري موفق برنامه تفسير خبر (اگراشتباه نكنم برادر هوشنگ چالنگي شاعر و منتقد و باز اگر اشتباه نكنم خود ايشان نيز از روزنامه نگاران و منتقدان قديمي نيز هستند و جسته گريخته نقدهايي ادبي از ايشان در روزنامه ها و مجلات پيش از انقلاب ديده ام) را هم به اين سه اضافه مي كنم…راستش من ايشان را حتا از آن سه مجري بيشتر دوست دارم...مخصوصا وقتي به طعنه مي گويد: "آقاي محمود احمدي نژاد البته دكتر محمود احمدي نژاد"...و يا آن خداحافظي ويژه اش.
اما از همه اينها بگذريم از همه خنده دارتر آدرس اين شبكه فارسي زبان است...
http://www.voapnn.com/
شما روي آدرس بالا كليك كنيد ببينيد روي آدرس اصلي و بخش فارسي صداي آمريكا دايورت مي شود يعني اينكه آن آدرس اختصاصي كه مدام زيرنويس مي دهند پشم...
با اين اوصاف به نظرم رسيد آقاي رضا صابر كه در بخش بي نمك بررسي وبلاگ ها آنتولوژي خنده داري دارند، اين مطلب خنك و آسمان ريسمانه را هم بخوانند تا حظ بيشتر از برنامه شان برده شود...
.
.
.
اين روزها با مارتيك حال مي كنم. خصوصا اين ترانه قلب او كه شعرش از شهيار قنبري نازنين است.
قلب من اندازه مشت منه
مشتمُ برای تو وا می کنم
چشم من اندازه پنجره هاست
تو رو بی پرده تماشا می کنم
دست من ادامه ی شاپرکاست
وقتی از شعله ی تو گّر می گیره
اشک من از جنس بغض شاعراست
که همیشه بدجوری سرازیره
حرفاتُ راست و دروغ دوست دارم
قد شعرای فروغ دوست دارم
یکی از ما میتونه ابرارو سَر بِکشه
از لَجِ این قفسا صدتا کفتر بِکشه.
یکی از ما می تونه تا قناری بپره
با همین ترانه ها آبرویی بخره.
حرفاتُ راست و دروغ دوست دارم
قد شعرای فروغ دوست دارم
.
.
.
چند وقت پيش كه جي ميل باز كردم و طبق عادت با جي ميل باز به كارهام مي پرداختم متوجه شدم خانم ماهمنير رحيمي آن لاين هستند...تصميم گرفتم حضوري نكته اي كه راجع به برنامه زن امروز صداي آمريكا داشتم را خدمتشان منتقل كنم تا بين دوستان و همكاران اگر ارزش اعتنا داشت مطرح كنند...البته خودم را هم معرفي كردم...به ايشان گفتم بد نيست مسائل زنان را از ديدگاه فقهي نيز بررسي كنند چراكه فقه سياهچاله اي ست كه به اين راحتي نمي توان از آن گذر كرد و هرچه از حقوق بشر هم مثال بياوريم به اندازه رضايت فقهي گرفتن ازفقيه يا مرجع تقليدي در جمهوري اسلامي ارزش ندارد...متأسفانه واقعيتي ست كه انكارناپذير ست...اما ايشان به سردي تشكري فورماليته كردند و توصيه كردند اين نظرات را به اي ميل خصوصي صداي آمريكا بفرستم...من نه حوصله اين كاغذبازي ها را دارم و نه مي دانم سلسله مراتب يعني چه...من تنها به خواهش ايشان تن داده بودم كه به دوست مشتركمان منتقل كرده بودند تا از كيفيت برنامه شان چيزي بگوييم...انگار كه ادامه حيات اين برنامه به تعداد به به چه چه مخاطبان بسته گي داشته باشد...چند وقت بعد با دوست مشترك ديگري سر صحبت باز شد كه ايشان چيز ديگري گفتند...به نظر او اگر من درمعرفي خودم دوستي خودم با او را مطرح مي كردم به زبان خودمان بيشتر تحويل مي گرفتند...اما مسأله من تحويل گرفتن يا نگرفتن نبود...فقط باز كردن چشم و گوش و مخاطب شناسي هوشمندانه اين رسانه فارسي زبان بود...به نظرم صداي آمريكا شبكه اي بي رقيب ميان تعدادي كانال هاي جلف و مبتذل است كه فقط فيگور كيفيت دارد... و اگر شبكه هاي چنل وان و انديشه تي وي هم نبودند معلوم نبود چه حيثيتي داشتند اين ايراني ها...
به نظرم اگر شبكه وي او اي آن سه مجري خوب و حرفه اي را هم نداشت بايد فاتحه اش خوانده مي شد...يكي بهنام ناطقي گزارش گر ميهمان از نيويورك كه تسلط عجيبي در زمينه گزارش هاي فرهنگي هنري دارد و سابقه او را پيش تر در راديو فردا داشتم...اجراي خوب و گرم و شيريني چهره اش من مخاطب را كه براي ديدن بخش برنامه او چرتكه انداز مي كند...ديگري خانم دكتر ستاره درخشش خبرخوان و به نظرم شخص اول اين شبكه است... و نفر بعدي آقاي سيامك دهقانپور كه تسلط معركه اش در حوزه اخبار درون دولت آمريكا مخصوصا كاخ سفيد و سناي آمريكا خبر از يك گزارش گر و حتا مفسر درجه يك مي دهد... البته تكه پراني ها و ذهن آماده ولي پر تپق آقاي جمشيد چالنگي مجري موفق برنامه تفسير خبر (اگراشتباه نكنم برادر هوشنگ چالنگي شاعر و منتقد و باز اگر اشتباه نكنم خود ايشان نيز از روزنامه نگاران و منتقدان قديمي نيز هستند و جسته گريخته نقدهايي ادبي از ايشان در روزنامه ها و مجلات پيش از انقلاب ديده ام) را هم به اين سه اضافه مي كنم…راستش من ايشان را حتا از آن سه مجري بيشتر دوست دارم...مخصوصا وقتي به طعنه مي گويد: "آقاي محمود احمدي نژاد البته دكتر محمود احمدي نژاد"...و يا آن خداحافظي ويژه اش.
اما از همه اينها بگذريم از همه خنده دارتر آدرس اين شبكه فارسي زبان است...
http://www.voapnn.com/
شما روي آدرس بالا كليك كنيد ببينيد روي آدرس اصلي و بخش فارسي صداي آمريكا دايورت مي شود يعني اينكه آن آدرس اختصاصي كه مدام زيرنويس مي دهند پشم...
با اين اوصاف به نظرم رسيد آقاي رضا صابر كه در بخش بي نمك بررسي وبلاگ ها آنتولوژي خنده داري دارند، اين مطلب خنك و آسمان ريسمانه را هم بخوانند تا حظ بيشتر از برنامه شان برده شود...
.
.
.
اين روزها با مارتيك حال مي كنم. خصوصا اين ترانه قلب او كه شعرش از شهيار قنبري نازنين است.
قلب من اندازه مشت منه
مشتمُ برای تو وا می کنم
چشم من اندازه پنجره هاست
تو رو بی پرده تماشا می کنم
دست من ادامه ی شاپرکاست
وقتی از شعله ی تو گّر می گیره
اشک من از جنس بغض شاعراست
که همیشه بدجوری سرازیره
حرفاتُ راست و دروغ دوست دارم
قد شعرای فروغ دوست دارم
یکی از ما میتونه ابرارو سَر بِکشه
از لَجِ این قفسا صدتا کفتر بِکشه.
یکی از ما می تونه تا قناری بپره
با همین ترانه ها آبرویی بخره.
حرفاتُ راست و دروغ دوست دارم
قد شعرای فروغ دوست دارم