انور/سادات/خوجه/خامهاي
كتاباي هست به نام « چهارچهره » كه راجع به چارشخصيت ِاز نزديك آشنا ، به قول كتاب از «خاطرات و تفکرات درباره نيما يوشيج ، صادق هدايت، غلامحسين نوشين و ذبيح بهروز» نوشته شده است...نويسندهي اين كتاب خوشخوان ، جناب انور خامهايست كه هميشه به ايشان انورخوجه ميگفتم...
انور خامهاي در سالهاي اخير هميشه خواسته ، كهولت خود را زير سايهي تحليلهاي به روز خود پنهان كند...اما به نظر ميرسد زياد موفق نبودهاست...تنها هنر اين سالهاي حضرت انور خامهاي خش انداختن به خاطرهي 50 نفر و سهنفر و بازمانده از گولاكايست كه نخبهگاناي چون تقي ارّاني را نفله كرد...گويا ايشان ديگر ياراي حفظ آن تصاوير نوستالژيك را هم ندارند...
پيران ، احترامشان گويا واجب است...اما هذياناتاي اينچنين آيا ديگر جايي براي احترام باقي ميگذارد؟...
كاش انور خامهاي لكهي ننگ چپ بهاصطلاح تودهگراي هميشه ولايتمدار مطلقبين را با اين گندمخوري جديد دوباره در خاطرات غبار بستهمان زنده نميكرد...اما افسوس...افسوس...
انور خامهاي در سالهاي اخير هميشه خواسته ، كهولت خود را زير سايهي تحليلهاي به روز خود پنهان كند...اما به نظر ميرسد زياد موفق نبودهاست...تنها هنر اين سالهاي حضرت انور خامهاي خش انداختن به خاطرهي 50 نفر و سهنفر و بازمانده از گولاكايست كه نخبهگاناي چون تقي ارّاني را نفله كرد...گويا ايشان ديگر ياراي حفظ آن تصاوير نوستالژيك را هم ندارند...
پيران ، احترامشان گويا واجب است...اما هذياناتاي اينچنين آيا ديگر جايي براي احترام باقي ميگذارد؟...
كاش انور خامهاي لكهي ننگ چپ بهاصطلاح تودهگراي هميشه ولايتمدار مطلقبين را با اين گندمخوري جديد دوباره در خاطرات غبار بستهمان زنده نميكرد...اما افسوس...افسوس...