بي تو              

Sunday, October 7, 2007

لبان روزه دار رسانه ملي

بچه‌ها به من می‌گویند که تو پارسال مدام از صاحب‌دلان می‌نوشتی و از سریال نرگس دفاع کردی و چه‌ها و چه‌ها ، دیدی چه آدم مزخرفی بود سیروس مقدم؟...حالا صمٌ بکمٌ شده‌ای...هان صرفه ندارد؟

می‌خندم و می‌گویم: رفیق جان والله ام‌سال روال تغییر کرده‌است...می‌دانی که من اهل روزه و روزه‌داری نیستم...طرف‌های افطار که خیلی هم هوای دل‌گیر کننده‌ای پیدا می‌کند می‌روم به یکی از پارک‌ها پاهای‌ام را روی هم می‌اندازم و دودی می‌گیرم...تا بچه‌ها برسند...یکی‌یکی که می‌رسند...هرکس از فرقه‌ای...هرکس با اعتقادی...اس‌.ام.‌اس‌های جدید را برای هم رد و بدل می‌کنیم...می‌خندیم...روی تیکه‌هایی که از پارک می‌گذرند قیمت می‌گذاریم...برخی دنبال طرف می‌روند...من هم طبق معمول باشخصیت گروه و سرحلقه هستم...دیگران می‌آیند دست‌بوس دون کورلئونه...آقا که خودمان باشیم نشسته‌ایم و به این اوضاع سیر می‌خندیم.

القصه این‌است که وقتی برای رؤیت سریال‌های تله‌ویزیونی نمی‌ماند...اگر هم ببینم این «یک‌وجب زیر ناف» را می‌بینم که خیلی خیلی معمولی‌تر از این است که بحث‌ای راجع به آن بکنم...
اما یک‌بار بالاخره به اجباری دوستی مجبور شدم آن قسمت‌ای را که از قضا داش پیام هم خوش‌اش آمده بود از سریال « میوه‌ ممنوعه» را ببینم...و راز موفقیت سریال دست‌ام آمد...

فیلم‌نامه‌نویس خب علیرضا کاظمی‌پور بود و معلوم بود چه صیغه‌ای کار می‌کند...کارش را بلد است...اما در حد همین تله‌ویزیون ایرانی‌ست...اما نکته‌ی جالب در این سریال که حسن فتحی هم کار می‌کند متوجه شدم که برای‌ام واقعاً‌ جالب بود...چند بار چشمان‌ام را بر هم فشردم...نویسنده‌ی دیالوگ‌ها: علی‌رضا نادری بود...

خب اگر اهل تئاتر باشید علی‌رضا نادری را می‌شناسید...آن تئاترهای پر سر و صدا و جنجالی‌اش را یا دیده‌اید یا درباره‌اش خوانده‌اید...این بچه‌ی جنگ که حالا می‌خواهد تئاتر دفاع مقدس را دگرگون کند...شک نکردم خود علی‌رضا است...شیوه‌ی دیالوگ‌نویسی او که مانند نمایش‌نامه‌نویسان خوش درخشیده‌ی این سال‌‌ها به شدت متأثر از اکبر رادی است...و به‌دنبال تناسبی موسیقایی در واژه‌ها هستند...از طرفی خود حسن فتحی نیز تئاتری و از جماعت پژوهش‌گران نمایش ایرانی‌ست...

من به شخصه این‌گونه حرکت‌ها را تأیید می‌کنم...اگر به من بگویند حتا همین فردا با تمام گرفت و گیرهای حال به‌هم زن تله‌ویزیون ، پرویز صیاد در تله‌ویزیون و با رعایت تمام موازین اسلامی کار کند نه تنها عصبانی نمی‌شوم...بل‌که خوش‌حال هم می‌شوم...هرچه‌قدر تلاش بشود که این رسانه‌ی ملی را از زیر دست مزدوران بی‌مایه خلاص کنیم به‌تر است...هرگونه حرکت و تلاش‌ای در تله‌ویزیون باید آهسته و سنجیده باشد وگرنه به وضعیت اسف‌بار مجری‌گری دچار می‌شود...کامران نجف‌زاده یکی از مبتذل‌ترین و کذاب‌ترین خبرنگاران محصول این دوره‌ی دگرگونی‌ست...پس مراقب باشیم و از حضور بچه‌های کاربلدی مانند علی‌رضا نادری استقبال کنیم...هرچند به مذاق‌مان خوش نیاید...از این سریال متأسفانه به غیر از همان قسمت که با دقت دیدم ،‌ بیش‌تر نمی‌دانم پس به‌تبع نمی‌توانم نظری بدهم...اما میزان‌سن‌های آن قسمت سنجیده و خوب طراحی شده بود...
برخلاف سریال مزخرف دیگر حسن فتحی یعنی مدار صفر درجه...که نه دیالوگ‌های به‌دردخور بود نه میزان‌سن‌ها...طراحی‌صحنه فقط دکور پرکردن محض بود...کارگردانی هم که مانند شب دهم افتضاح بود...
درکل به‌نظرم حسن فتحی مایه‌ای داشته باشد باید در همان پژوهش‌های او جست...وگرنه ...بگذریم صلوات می‌فرستیم تا داستان ختم به خیر شود.