بي تو              

Sunday, October 7, 2007

Iden-tiTy

اول‌بار که درست و حسابی کیرم را معاینه و بررسی کردم شانزده‌ ساله بودم...تازه متوجه شده ‌بودم که کیرم توانایی بلند شدن مثل یک جک هندلی را هم دارد...و تنها انرژی بالابر در آن لحظه دختر بیست و چندساله‌ی هم‌سایه بود.دختری لاغر مردنی با چشمان زل آبی.خصلت عجیبی که از همان آغاز با برافراشته شدن پرچم خانواده‌گی‌م چشم‌ام را زد همین تحریک باتری بالابرنده‌ی کیرم بود...
کیرم از دو عدد تخم تشکیل شده بود که شکل بیضی داشتند.با بررسی بسیار دریافتم که آن دو عدد تخم در نقش کاسه روغن موتور محرکه‌ را بازی می‌کنند و نه آن‌گونه که فکر می‌کردم می‌تواند جای چرخ‌‌های این لوله‌ی توپ باشند.
اول‌بار که حس خوش فرو رفتن کیرم توی یک چیزی را تجربه کردم ، موقع‌ای بود که برای دختر هم‌سایه تلنبه زدم.زمان جنگ بود و دختر هم‌سایه در آستانه‌ی ازدواج و حشر بالا.نگاه‌اش همیشه مست بود...نمی‌دانم در لحظه‌ای که بیرون از خانه می‌زد چه‌کاری با خود می‌کرد که این‌قدر سینه‌های‌اش حالت نیزه‌های رو به‌جلوی صدر اسلام را داشت به‌طوری‌که اگر مراقب نبودی صورت‌ات را می‌خراشیدند.دختر هم‌سایه از من خواست تا برای‌اش از بشکه‌ی نفت تلنبه بزنم.و من با هر فشاری که بر بازوان‌ام می‌انداختم به قامت رعنای‌اش خیره می‌شد و با هر ضربت شمشیر ذره‌ای جک بالا می‌آمد...و نفت تمام شد و دیدم که ای دل غافل رنگ رخ دختر هم‌سایه برگشته‌است.وحشت سراپای‌اش را فراگرفته‌است.کیرم دقیقاً‌ به موازات افق قرار داشت.نود درجه با خشتک‌ام زاویه ساخته بود.بعدها تنها در یک فیلم جنگل آدم‌خواران این حالت جالب را دوباره از شبکه‌ی آرته مشاهده کردم.بله من آن‌شب درد کشیده ‌شدن پوست کیر در زمان راست کردن را با طعم خوش جلق زدن عوض کردم.طعم‌ای که تا ام‌روز با من هم‌راه است و هربار احساس می‌کنم باید اَعقاب خود را از خطر انقراض نجات دهم به نیت قربة جلق می‌زنم و جهان‌ای را از سُلاله‌ی پاک خود دل‌شاد می‌کنم.