اوه ماي ايمام تايم
بنا به ذوق شخصي خود نشستهام كانالها را دستهبندي كردهام و البته نه زياد كه مناسك ديني زياد هم دگرگون شود و خداي ناكرده اعاظم ايراني فيالمثل جايگاه گماي داشته باشند و با باي بسمالله شروع نشده باشند...اما خب البته ذوق خود را مانند هر روشنفكر واقعي دخيل كردهام چنانكه هم خران را راضي كند و هم خرماخوران را...در ميان اين كانالها چندين شبكهي خداباور مسيحيت هم وجود دارد* كه البته من بيشتر به دنبال فن بلاغت (rhetoric) ** آنها هستم...همانطور ميدانيد لحن كميك و صد البته شور تصنعي اين حضرات preacher آنقدر زيباست كه تأثيرات چندين فول آلبوم دي.وي.دي برادران ماركس را دارد...به قول معروف بيخود نيست كه چيچو و فرانكو با فلليني سر يك ميز پالوده مشهدي ميخوردهاند...القصه در يكي از اين شوهاي مذهبي ، همانند «گيلانيشو»ي خودمان لابد ، يك نفر زن پرت با چشمان باباغوري كه لايهي لزح مكدري روي چشمانش نشسته بود وبه لطف مسيح بينا شده بود و از چار پنج متري ميديد...اگر بدانيد چه سيركي درست شده بود؟...اين انگشتان من چند تا انگشت دارد؟ شست پاي من انگشت چندميست؟...پلههاي نمازجمعه چند تاست؟...اگر راست ميگويي به ما بگو: امام اولات كيست؟...اينجاست كه واعظ عظيمالشأن در لابهلاي شور حسيني جماعت «هلهلويا» سر داد و موج «حلّه حلّه» ، همهی معضلات را درخود حل كرد...
اشهد ان لا اله الا الجيزس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*
(در كنار مسيحيت و اسلامگرايان و حتا راديو بهايي ، و جداي از مظلوميت بوداييها كه ديگر هيچ نيازي به تبليغ و ارشاد ندارند و زردشتيها هم كه از حيظ انتفاع افتادهاند و انقدر ايرانيبازي درآوردهاند كه محلي در جهان ندارند ، خرده مذاهب هم كه به اندازهي وسعشان بلندگو دست ميگيرند و آنها را به همان قبايل و پس پشتهاي خود خوش است ، پس ميماند يهوديت كه به نظرم بسته به محبوبيت روزافزونشان !!!!!!!!!! در جوامع انساني كمكاري نشان ميدهند!!!!!!)
**
هم اين فن بلاغت ساز خودش را ميزند و هم rhetoric ساز خود را مانند جمالشناسي و حتا زيباييشناسي و aesthetic ...اما چاره چيست؟...بُز باشد و دُز(د) هم باشد، ديگر همهچيز حل است...،مرحوم مغفور خلدآشيان دموستن براي قوي كردن فن بلاغت خود و جستن از بار اتهامات همچون مرحوم هيتلر كه در زندان ور دل يك كشيش به فن بلاغت دست يازيد و توانست خودش را از هرگونه اتهامي مبرا سازد!!!!!! ، غاري را پر از تيغاله و خرده شيشه و اشياء نوكتيزك «تعبيه» كرد كه هنگام نطق كردن ، دستاناش بيخود و بيجهت به هرطرفي دراز نشود و اگر دراز شد تيغتيغاي شود و زخم بشود و به جاي زبان اندام زبان زبان كار بيفتد...خولصهي كلوم: خوب فك بزند...
.
.
.
دوستي تعريف ميكرد اوايل انقلاب كه تازه سيگارهاي بهمن و آزادي توليد ميشد...اول خيابان كارگر جنوبي فعلي سه فعلهمرد مينشستهاند و به كسبوكار ميپرداختهاند...دو تاي آنان سيگارفروش بودند و يكيشان آبزرشك ميفروخت...آنان به ترتيب حق آب و گل (لابد) و به فرياد جنس خود را به امت حزبالله معرفي ميكردند و از تركيب اين آوا سمفوني دلپذيري ايجاد ميشد:
بهمن ، آزادي ، زرشك!
اشهد ان لا اله الا الجيزس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*
(در كنار مسيحيت و اسلامگرايان و حتا راديو بهايي ، و جداي از مظلوميت بوداييها كه ديگر هيچ نيازي به تبليغ و ارشاد ندارند و زردشتيها هم كه از حيظ انتفاع افتادهاند و انقدر ايرانيبازي درآوردهاند كه محلي در جهان ندارند ، خرده مذاهب هم كه به اندازهي وسعشان بلندگو دست ميگيرند و آنها را به همان قبايل و پس پشتهاي خود خوش است ، پس ميماند يهوديت كه به نظرم بسته به محبوبيت روزافزونشان !!!!!!!!!! در جوامع انساني كمكاري نشان ميدهند!!!!!!)
**
هم اين فن بلاغت ساز خودش را ميزند و هم rhetoric ساز خود را مانند جمالشناسي و حتا زيباييشناسي و aesthetic ...اما چاره چيست؟...بُز باشد و دُز(د) هم باشد، ديگر همهچيز حل است...،مرحوم مغفور خلدآشيان دموستن براي قوي كردن فن بلاغت خود و جستن از بار اتهامات همچون مرحوم هيتلر كه در زندان ور دل يك كشيش به فن بلاغت دست يازيد و توانست خودش را از هرگونه اتهامي مبرا سازد!!!!!! ، غاري را پر از تيغاله و خرده شيشه و اشياء نوكتيزك «تعبيه» كرد كه هنگام نطق كردن ، دستاناش بيخود و بيجهت به هرطرفي دراز نشود و اگر دراز شد تيغتيغاي شود و زخم بشود و به جاي زبان اندام زبان زبان كار بيفتد...خولصهي كلوم: خوب فك بزند...
.
.
.
دوستي تعريف ميكرد اوايل انقلاب كه تازه سيگارهاي بهمن و آزادي توليد ميشد...اول خيابان كارگر جنوبي فعلي سه فعلهمرد مينشستهاند و به كسبوكار ميپرداختهاند...دو تاي آنان سيگارفروش بودند و يكيشان آبزرشك ميفروخت...آنان به ترتيب حق آب و گل (لابد) و به فرياد جنس خود را به امت حزبالله معرفي ميكردند و از تركيب اين آوا سمفوني دلپذيري ايجاد ميشد:
بهمن ، آزادي ، زرشك!