کالت هم پالپهای قدیم
بابا به چه زبانی بگویم؟...زبان فعلیم که مو در آورد به جدم اشتر اشتران ، سایفای یا همان علمی-تخیلی خودمان…که معادل بس بیخودیست...بسی بسیار بس ارزشمند است...چهرا ملت انقدر از این ژانر مهم فراریاند؟...حوصلهی برگمان را که نداری؟...چند خط خاطره بونوئل خواندهای عاشق سینهچاکاش شدهای...ای خدا بگویم این امینی را چه کند که چه نانی توی بغل ما انداخت...برو مارکو فرری ببین...پرخوریاش را ببین...بابا فلیپ کی دیک به جدم حالا حالا جای کار دارد...برو جان کاساوتیس ببین…برو آقا جان…برو ای واااااااااااااااااااای...یک نفر آدم حسابی وبلاگستان که یک کم از کسشرهایش بکاهد و یکبار بیاید اینچیزهایی که من میگویم مد کند...تو که سینه چاک میدهی برای نسخههای دستههزارمای تخیل...و فلسفه میبافی برایشان و قرباناش بروم بگویند بالای چشمات ابروی قمچیلیست فوری اصطلاحات ورمالیدهای چون cult و pulp را هم به خیکمان میبندی...یکبار محض رضای مرضیه بیا و این دریوریهای ما را هم کالت جماعت کن...بهجای شر و ورهای دیوید لینچ یکبار محض رضای مرضیه بنشین فیلمهای «ویلگوت سیومان» سوئدی را ببین...
کالت هم پالپهای قدیم.
کالت هم پالپهای قدیم.