داور دلاور
رنگارنگ؟
بله بفرمایید
آقا داور؟
بفرمایید جانم.
رنگارنگ؟
بله بفرمایید.
سلام آقا داور؟ آقا داور؟
بله بفرمایید...سلام.
درود به شرفات آقا داور.
قربونت برم...بفرمایید.
آقا داور؟
جانم؟
آقا داور صدای منُ دارین؟
بله جانم بفرمایین.
آقا داور میخواستم یه افشاگری کنم.
بفرما جانم.
آقا داور؟
بله بفرمایید
آقا داور گوش میدین؟
بله آقا حرفاتُ بزن دیگه؟ گاییدی ما رو.
آقا داور؟
بله؟
نوکرتم آقا داور.
قربونات بگو...
آقا داور میخواستم یه افشاگری کنم.
میگی اون لامسبُ یا برم روی خط دیگه؟
آقا داور؟
باز گفت آقا داور...زهر مار...
بله آقا داور؟
خب زر بزن دیگه؟
آقا داور میخواستم یه افشاگری بکنم.
بنال.
آقا داور تو محلهی ما...
اسم محله رو نگو لطفاً
بله؟
هیچچی...الان میخواد باز از اول بگه...خب بگو
آقا داور؟
بگو...
آقا داور میخواستم یه افشاگری راجع به محلهمون بکنم...
بگو انقدر وقت بقیه رو نگیر.
آقا داور؟ ما اینجا تو محلهمون یه میوهفروشی داریم که...
خب؟
که میگفت: پریشب رفته بوده...
میوهفروشی رفته بوده؟
میوهفروشاش رفته بوده...
خب کجا رفته بوده؟
رفته بوده بهشتزهرا...همین بهشتزهرایی که اون گور به گور شده آبادش کرد...
ممرضا رو میگی؟
هان؟
مرض و هان...جاکش...
الو آقا داور؟
زهر مار...خطتُ قطع میکنم تا حرف دهناتُ بفهمی...هان و کوفت...دیوثپدر...هی احتراماشُ نگه میدارم بلد نیست مثل بچه آدم حرف بزنه...بیناموس فکر کرده اینجا سر جالیزه...یهذره فرهنگ داشته باشید...کسکش اینجا یه تلهویزیون فرهنگیه...ما باید یاد بگیریم چهطور به هم احترام بذاریم...هان؟...زهر مار...هان اون پدر پفیوزته...قرمدنگ...آخه آدم انقدر هم ولدالزنا میشه؟...مادر قحبه فکر کرده من بچه خیابونیام که بهم میگه: هان...هان تو کون اون ننهی جندهت...بیشعور...تو که بلد نیستی یه بلهی ساده بگی و مثل گوسفند میگی هان...بهتره بری سر آغلات...
رنگارنگ...بفرمایید؟
سلام آقا داور...
سلام جانم...بفرمایید...
آقا داور میخواستم به همین آقایی که انقدر فرهنگ نداره بگم: کس ننهات...
نه آقا...فحش نده...فحش بخوای بدی میرم سراغ خط دیگه...ما باید یاد بگیریم چهطور همدیگه رو تحمل کنیم...باید به هم با رفتارمون آموزش بدیم...
بله آقای داور...کاش میشد...ولی آقا داور اینکارها نیاز به برنامهریزی بلندمدت داره...منظورم فرهنگسازیه...
باشه آقا جون...اسمات چی بود؟
آقا داور من پلنگ زخمی باغوحش هستم...
اسم مستعارت ولی تا اونجا که یادمه خرس گندهی خشمگین بود...
نه آقا داور...
چهرا من یادمه...تو همون دیوثای هستی که یهبار با همین اسم مستعار مجیز حکومتُ گفتی...گمشو بابا...
آقا داور...آقا داو...
گمشو...بیشعور...رنگارنگ بفرمایید...
.
.
.
.
بله بفرمایید
آقا داور؟
بفرمایید جانم.
رنگارنگ؟
بله بفرمایید.
سلام آقا داور؟ آقا داور؟
بله بفرمایید...سلام.
درود به شرفات آقا داور.
قربونت برم...بفرمایید.
آقا داور؟
جانم؟
آقا داور صدای منُ دارین؟
بله جانم بفرمایین.
آقا داور میخواستم یه افشاگری کنم.
بفرما جانم.
آقا داور؟
بله بفرمایید
آقا داور گوش میدین؟
بله آقا حرفاتُ بزن دیگه؟ گاییدی ما رو.
آقا داور؟
بله؟
نوکرتم آقا داور.
قربونات بگو...
آقا داور میخواستم یه افشاگری کنم.
میگی اون لامسبُ یا برم روی خط دیگه؟
آقا داور؟
باز گفت آقا داور...زهر مار...
بله آقا داور؟
خب زر بزن دیگه؟
آقا داور میخواستم یه افشاگری بکنم.
بنال.
آقا داور تو محلهی ما...
اسم محله رو نگو لطفاً
بله؟
هیچچی...الان میخواد باز از اول بگه...خب بگو
آقا داور؟
بگو...
آقا داور میخواستم یه افشاگری راجع به محلهمون بکنم...
بگو انقدر وقت بقیه رو نگیر.
آقا داور؟ ما اینجا تو محلهمون یه میوهفروشی داریم که...
خب؟
که میگفت: پریشب رفته بوده...
میوهفروشی رفته بوده؟
میوهفروشاش رفته بوده...
خب کجا رفته بوده؟
رفته بوده بهشتزهرا...همین بهشتزهرایی که اون گور به گور شده آبادش کرد...
ممرضا رو میگی؟
هان؟
مرض و هان...جاکش...
الو آقا داور؟
زهر مار...خطتُ قطع میکنم تا حرف دهناتُ بفهمی...هان و کوفت...دیوثپدر...هی احتراماشُ نگه میدارم بلد نیست مثل بچه آدم حرف بزنه...بیناموس فکر کرده اینجا سر جالیزه...یهذره فرهنگ داشته باشید...کسکش اینجا یه تلهویزیون فرهنگیه...ما باید یاد بگیریم چهطور به هم احترام بذاریم...هان؟...زهر مار...هان اون پدر پفیوزته...قرمدنگ...آخه آدم انقدر هم ولدالزنا میشه؟...مادر قحبه فکر کرده من بچه خیابونیام که بهم میگه: هان...هان تو کون اون ننهی جندهت...بیشعور...تو که بلد نیستی یه بلهی ساده بگی و مثل گوسفند میگی هان...بهتره بری سر آغلات...
رنگارنگ...بفرمایید؟
سلام آقا داور...
سلام جانم...بفرمایید...
آقا داور میخواستم به همین آقایی که انقدر فرهنگ نداره بگم: کس ننهات...
نه آقا...فحش نده...فحش بخوای بدی میرم سراغ خط دیگه...ما باید یاد بگیریم چهطور همدیگه رو تحمل کنیم...باید به هم با رفتارمون آموزش بدیم...
بله آقای داور...کاش میشد...ولی آقا داور اینکارها نیاز به برنامهریزی بلندمدت داره...منظورم فرهنگسازیه...
باشه آقا جون...اسمات چی بود؟
آقا داور من پلنگ زخمی باغوحش هستم...
اسم مستعارت ولی تا اونجا که یادمه خرس گندهی خشمگین بود...
نه آقا داور...
چهرا من یادمه...تو همون دیوثای هستی که یهبار با همین اسم مستعار مجیز حکومتُ گفتی...گمشو بابا...
آقا داور...آقا داو...
گمشو...بیشعور...رنگارنگ بفرمایید...
.
.
.
.