...کروسو یکهفته پس از نجات
اخیراً کتابی خواندم از نویسندهای تقریباً گمنام به نام شائول ریچاردسون در یکی از کشورهای تحت سلطه که راجع به خودکفایی مکانیکیست...نویسنده در این کتاب از خاطرات خود راجع به ماندن در راه و خراب شدن موتور دندهای خود مینویسد...او از پدیدهی ماورا به نفع خویش سود میبرد و یکبار معجزهی کروسو را نیز تجربه میکند...این نویسندهی گمنام معتقد است فن همنشانی کلمات به او کمک ویژهای در جهت تعمیر موتور داشتهاست...مثلاً بهجای آنکه صحبت با موتور ماشیناش را مسخره فرض کند بیشتر به لحن جملات و بیشتر درخواستهای خود متمرکز شده است و کمکم به تکنیک فراگیر تعمیر خودکفا از طریق کلمات دست مییابد...ریچاردسون در فصل چارم کتاب خود به صورت مفصل از معجزهی کروسو مینویسد...کروسو همان رابینسون کروسوی نامیست که از طریق معجزهی کلمات و تب مالاریا یک جزیرهی متروک و خالی را برای خود پر از سکنه میکند و از طریق روایتهای پیچیده، زمان را مغلوبه میکند و در نهایت موجهای خروشان رو به جزیره را شکست میدهد و میتواند از جزیره خارج شود...کروسو یکهفته پس از نجات از جزیره بر اثر خفهگی در آب استخر خانهاش جان خود را از دست میدهد...کروسو وصیت کرده بود جنازهاش را در دشت کویری آریزونا به خاک بسپارند...اما متأسفانه بر اثر یک اشتباه لپی کاغذ وصیت کسی دیگر که به شدت دستخط شبیه به او داشت را بهاجرا گذاشتند و او را بهجای دفن در زیر شنهای روان کویر، سوزاندند...نویسنده پس از اتمام روایت کروسو نتیجه میگیرد معجزهی همنشینی کلمات ، همچنین معجزهی دستخط ، میتواند به نجات او در جادهای دورافتاده و دور از دسترس کمک کند.