اینجا خاطرهی من از فرهاد...
اینجا نماییست از خانهی فرهاد...نماییست از حضور محض زندهگی...خانهی فرهاد راه دارد به متروی صادقیه...
متروی صادقیه خاطرهی چشمان پفکردهی پنج صبح فرهاد است...متروی صادقیه نماد قهقههی بیتاب من به حضور فرهاد است...اینجا خانهی تهران-کرج است.
لیلا را همچون فرهاد دوست دارم...
لیلای فرهاد لیلای یاد ِدکتر فیل است...
لیلای فرهاد خاطرهی صومعه سرا و دلار(ل) بدون سیر است...خاطرهی آشتی من با لوبیا پلوست...
لیلای فرهاد یعنی «علیرضا باز فیلما رو غارت کردی؟»...
لیلای فرهاد یعنی خاطرهی چت-شبکهی من و فرهاد لیلازده...
اینجا اتاق تبعید سیگاریهاست...لیلا غرق خواب است تا فردا در بانک توسعه واقع در خیابان خالد اسلامبولی باشد...فرهاد لحظاتی دیگر به من میپیوندد تا خاطرهها را دوباره تیغ بیندازیم و شیرهی خوشیها را بکشیم و دود کنیم و عشق کنیم...
اینجا خاطرهی فیلترهای خوابانده در اسفنددان لیلای فرهاد است...
اینجا وحید جی.اس.ام به دست عکسی از من با گوشی خودش میگیرد...
تنها عکسی که دوست دارم داشته باشم ،عکسیست که من و فرهاد مثل همیشه دیوانهوار میخندیم...
متروی صادقیه خاطرهی چشمان پفکردهی پنج صبح فرهاد است...متروی صادقیه نماد قهقههی بیتاب من به حضور فرهاد است...اینجا خانهی تهران-کرج است.
لیلا را همچون فرهاد دوست دارم...
لیلای فرهاد لیلای یاد ِدکتر فیل است...
لیلای فرهاد خاطرهی صومعه سرا و دلار(ل) بدون سیر است...خاطرهی آشتی من با لوبیا پلوست...
لیلای فرهاد یعنی «علیرضا باز فیلما رو غارت کردی؟»...
لیلای فرهاد یعنی خاطرهی چت-شبکهی من و فرهاد لیلازده...
اینجا اتاق تبعید سیگاریهاست...لیلا غرق خواب است تا فردا در بانک توسعه واقع در خیابان خالد اسلامبولی باشد...فرهاد لحظاتی دیگر به من میپیوندد تا خاطرهها را دوباره تیغ بیندازیم و شیرهی خوشیها را بکشیم و دود کنیم و عشق کنیم...
اینجا خاطرهی فیلترهای خوابانده در اسفنددان لیلای فرهاد است...
اینجا وحید جی.اس.ام به دست عکسی از من با گوشی خودش میگیرد...
تنها عکسی که دوست دارم داشته باشم ،عکسیست که من و فرهاد مثل همیشه دیوانهوار میخندیم...
من هنوز هیچ عکسی با فرهاد ندارم...
.
.
.
.
.
.