بي تو              

Monday, February 23, 2009

اوس‌كاري

عجب اوس‌كار (اوس‌كُن) بي‌‌خودي بود...خواب را بر خود حرام كردم براي هيچ و پوچ...جدي جدي اگر هيو جك‌من نبود نمي‌دانستم با اين سر و وضع كارگرداني چه‌كنم...واقعاً اين كيفيت در حد دولت اوباما بود و بس...و باز هم «شان پن» مزخرف كه اگر اسهال نظر سياسي نمي‌كرد انگار مي‌ميرد...

و از اتفاقات روزگار «كويين لطيفه» بود كه به جاي هيپ‌هاپ براي هنرمندان ِاز ميان ما رفته به سبك فرانك سيناترا مداحي كرد...

طفلك «جري لوييس» را هم خر كش كردند كه چه آخر؟...

اين دختره «كيت وينس‌لت» هم ول نمي‌كرد حالا عالم و آدم بايد بفهمند چه‌قدر حس دارد...بس‌كن بابا حال نداريم...

و جايزه گرفتن و ننه‌من غريبم بازي براي «هيث لجر» هم جاي تعجب نداشت...آبجي و ننه و بابا را هلك هلك راه انداختند كه متن بخوانند تا آنجلينا جولي اشك توي چشمان‌اش جمع بشود...

وااااي كه بايد همين الان يك خميازه بكشم...گور باباي اوباما با آن سياه‌باران كردن اوسكارش...خيلي از «ويل اسميت» خوش‌مان مي‌آيد؟...لا اله الا...زبان روزه نمي‌گذارند كه؟...


و در نهايت نمي‌توانم خشم خودم را از حضور هندي‌هاي يخ و بي‌مزه اعلام نكنم...مخصوصاً «آنيل كاپور» كه در آن مراسم «گلدن گلوب»‌اش نزديك بود خشم انتحاري مرا برانگيزد...با آن جفت‌جفت‌هاي‌اش...انگار كه هندي‌ها اين فيلم را ساخته بودند كه ان‌قدر خر كيف هستند... اين‌جا هم ول‌كن معامله نبود...

جفت‌جفت كره‌اسب‌اي «دني بويل» روي صحنه هم مثال زدني بود...

رقص‌هاي امريكايي هم واقعاً به انحطاط رسيده است كه بايد با رقص فشنگ‌اي و شلنگ‌تخته‌اي هندي حال كنيم...دقيقاً كوريوگرافي رقص فيلم «اسلام‌داگ» مثل كوريوگرافي ويديوي «ناني ناني» خودمان است...مي‌گي نه؟ نيگا كن...

خلاصه كه ديگر دست روي دل‌ام نگذار كه بايد از تماشاي مراسم اوس‌كار همانند جشنوا‌ره فيلم فجر براي هميشه استعفا بدهم...