شعر عاشقانه فارسی
می خواهم چند کلمه درباره کتابی بگویم با عنوان Persian Love Poetry یا „شعر عاشقانه فارسی“ که آن را موزه بریتانیا منتشر کرده است. شعرهای این کتاب را یک بانوی ایرانی به نام „ وستا سرخوش کرتیس“ انتخاب کرده و به انگلیسی برگردانده است، و این بانو در بخش سکه های اسلامی و ایرانی موزه بریتانیا کار می کند، اما ظاهراٌ در تهیه این کتاب یک بانوی امریکایی به نام شیلا کنبی (Sheila R. Canby) با او همکاری داشته است، که او هم با تخصص در زمینه ایران اسلامی از کارکنان موزه بریتانیاست.
البته از کتابی که موزه بریتانیا در ردیف سایر „سوونیرها“ یا „یادگاریها“ یا „سوقاتها“ با مینیاتورهای رنگین و کاغذ و چاپ لوکس، برای فروختن به دیدارکنندگان موزه تهیه می کند، نباید انتظار یک کتاب جامع را داشت و باید آن را به عنوان یک نمونه کوچک پذیرفت، اما نمونه، اگر مثلاٌ تکه کوچکی از پرنیان باشد، باید بتواند نماینده اصالت و مرغوبیت این پارچه باشد، وگرنه کسی با ملاحظه تکّه ای کرباس بد بافته، که نام پرنیان بر خود داشته باشد، اشتیاقی به داشتن جامه ای از آن نشان نخواهد داد.“وستا سرخوش کرتیس“ خود در مقدمه کتاب می گوید: „این کتاب کوچک را نباید با دیده یک مجموعه جامع از شعرهای عاشقانه فارسی نگاه کرد. برگزیده کوچکی است که امیدواریم خوانندگان را به بررسی بیشتر در گنجینه ادبیات فارسی تشویق کند.“ اما اگر ما خود را به جای یک خواننده متوسط انگلیسی زبان هم بگذاریم، به او حق می دهیم که با خواندن ترجمه این شعرها، اصلاٌ شوقی به بررسی بیشتر در گنجینه ادبیات فارسی پیدا نکند، و کتاب را مجموعه سی و هشت نقاشی مینیاتوری بینگارد که در صفحه مقابل نقاشی چند بیت شعری هم به زبان فارسی با ترجمه انگلیسی افزوده شده است.
پیش از آنکه درباره انتخاب شعرها و ترجمه انگلیسی آنها چیزی بگویم، یادآوری می کنم که „وستا سرخوش کرتیس“ در مورد بیشتر شعرها این محدودیت را داشته است که شعرهایی متناسب با نقاشی ها انتخاب کند، و ضمناٌ متن فارسی و ترجمه انگلیسی هیچ شعری از یک صفحه تجاوز نکند و حتی همین یک صفحه هم برای توضیحات لازم درباره تصویر مقابل خود جایی بدهد.
شاعرانی که از آنها یک یا چند بیتی برای هر صفحه انتخاب شده است، به ترتیب عبارتند از رودکی، رابعه، فردوسی، فرخی سیستانی، فخرالدین گرگانی، بابا طاهر عریان، عمر خیام، امیر معزی نیشابوری، انوری ابیوردی، نظامی گنجه ای، مهستی گنجوی، مولوی، سعدی، حافظ، جهان ملک خاتون، خواجوی کرمانی، نصیبی گیلانی، ایرج میرزا، میرزا یحیی خان سرخوش، فروغ فرخ زاد، شهریار، فریدون مشیری، لیلا کسری افشار، سیمین بهبهانی، هما کاتوزیان، ناهید یوسفی، و پروین جهانبانی. وقتی که با دقت تناسب بین نقاشیها و شعرها را می سنجیم، به این واقعیت می رسیم که رعایت این تناسب نمی توانست برای مؤلف کتاب محدویتی الزام آور باشد، چنانکه او در مورد شاعران معاصر هیچگونه محدودیتی نداشته است. مثلاٌ از لیلا کسرا افشار این شعر، یا پاره ای از یک شعر را آورده است:
گفتم همیشه نیمکتی است
زیر یک درخت
و در سکوت عارفانه یک باغ
و نگفتم که بی تو باغ می میرد.
و تصویری که برای صفحه مقابل این شعر انتخاب شده است، مردی مغول چهره را نشان می دهد ترکش و شمشیر بر میان بسته، که بر صخره ای در فاصله شاخه ای بی رنگ و بی جلوه از یک درخت ودو بوته گل وحشی و یک پروانه به بزرگی بوته های گل، نشسته است، یک پایش را روی پای دیگرش انداخته است و ربابی به دست دارد و در حال نواختن آن است. از نیمکت و زیر درخت بودن و سکوت عارفانه باغ خبری نیست. تنها محدودیتی که در مورد این شعر ملاحظه می شود، این است که اصل شعر دوازده مصراع بوده است و همه آن به انگلیسی برگردانده شده است، اما به علت کمبود جا در صفحه، هشت مصراع از فارسی آن حذف شده است. بنابر این خواننده انگلیسی که زبان فارسی نداند، تصور می کند که زبان فارسی در ترجمه به زبان انگلیسی سه برابر می شود، و خواننده فارسی زبان هم از خواندن تمام شعر محروم می ماند و برای بقیه آن باید به آنچه از ترجمه انگلیسی در می یابد اکتفا کند. اگر رعایت کمال زیبایی در صفحه آرایی حاکم نمی بود، می توانستند از فاصله های سفید مانده کمی بکاهند و تمام متن فارسی شعر را بیاورند. همین عدم رعایت تناسب تصویر با مضمون و اضطرار حذف قسمتی از شعر فارسی به نفع صفحه آرایی درمورد چند شعر دیگر هم پیش آمده است.
محمود كيانوش
البته از کتابی که موزه بریتانیا در ردیف سایر „سوونیرها“ یا „یادگاریها“ یا „سوقاتها“ با مینیاتورهای رنگین و کاغذ و چاپ لوکس، برای فروختن به دیدارکنندگان موزه تهیه می کند، نباید انتظار یک کتاب جامع را داشت و باید آن را به عنوان یک نمونه کوچک پذیرفت، اما نمونه، اگر مثلاٌ تکه کوچکی از پرنیان باشد، باید بتواند نماینده اصالت و مرغوبیت این پارچه باشد، وگرنه کسی با ملاحظه تکّه ای کرباس بد بافته، که نام پرنیان بر خود داشته باشد، اشتیاقی به داشتن جامه ای از آن نشان نخواهد داد.“وستا سرخوش کرتیس“ خود در مقدمه کتاب می گوید: „این کتاب کوچک را نباید با دیده یک مجموعه جامع از شعرهای عاشقانه فارسی نگاه کرد. برگزیده کوچکی است که امیدواریم خوانندگان را به بررسی بیشتر در گنجینه ادبیات فارسی تشویق کند.“ اما اگر ما خود را به جای یک خواننده متوسط انگلیسی زبان هم بگذاریم، به او حق می دهیم که با خواندن ترجمه این شعرها، اصلاٌ شوقی به بررسی بیشتر در گنجینه ادبیات فارسی پیدا نکند، و کتاب را مجموعه سی و هشت نقاشی مینیاتوری بینگارد که در صفحه مقابل نقاشی چند بیت شعری هم به زبان فارسی با ترجمه انگلیسی افزوده شده است.
پیش از آنکه درباره انتخاب شعرها و ترجمه انگلیسی آنها چیزی بگویم، یادآوری می کنم که „وستا سرخوش کرتیس“ در مورد بیشتر شعرها این محدودیت را داشته است که شعرهایی متناسب با نقاشی ها انتخاب کند، و ضمناٌ متن فارسی و ترجمه انگلیسی هیچ شعری از یک صفحه تجاوز نکند و حتی همین یک صفحه هم برای توضیحات لازم درباره تصویر مقابل خود جایی بدهد.
شاعرانی که از آنها یک یا چند بیتی برای هر صفحه انتخاب شده است، به ترتیب عبارتند از رودکی، رابعه، فردوسی، فرخی سیستانی، فخرالدین گرگانی، بابا طاهر عریان، عمر خیام، امیر معزی نیشابوری، انوری ابیوردی، نظامی گنجه ای، مهستی گنجوی، مولوی، سعدی، حافظ، جهان ملک خاتون، خواجوی کرمانی، نصیبی گیلانی، ایرج میرزا، میرزا یحیی خان سرخوش، فروغ فرخ زاد، شهریار، فریدون مشیری، لیلا کسری افشار، سیمین بهبهانی، هما کاتوزیان، ناهید یوسفی، و پروین جهانبانی. وقتی که با دقت تناسب بین نقاشیها و شعرها را می سنجیم، به این واقعیت می رسیم که رعایت این تناسب نمی توانست برای مؤلف کتاب محدویتی الزام آور باشد، چنانکه او در مورد شاعران معاصر هیچگونه محدودیتی نداشته است. مثلاٌ از لیلا کسرا افشار این شعر، یا پاره ای از یک شعر را آورده است:
گفتم همیشه نیمکتی است
زیر یک درخت
و در سکوت عارفانه یک باغ
و نگفتم که بی تو باغ می میرد.
و تصویری که برای صفحه مقابل این شعر انتخاب شده است، مردی مغول چهره را نشان می دهد ترکش و شمشیر بر میان بسته، که بر صخره ای در فاصله شاخه ای بی رنگ و بی جلوه از یک درخت ودو بوته گل وحشی و یک پروانه به بزرگی بوته های گل، نشسته است، یک پایش را روی پای دیگرش انداخته است و ربابی به دست دارد و در حال نواختن آن است. از نیمکت و زیر درخت بودن و سکوت عارفانه باغ خبری نیست. تنها محدودیتی که در مورد این شعر ملاحظه می شود، این است که اصل شعر دوازده مصراع بوده است و همه آن به انگلیسی برگردانده شده است، اما به علت کمبود جا در صفحه، هشت مصراع از فارسی آن حذف شده است. بنابر این خواننده انگلیسی که زبان فارسی نداند، تصور می کند که زبان فارسی در ترجمه به زبان انگلیسی سه برابر می شود، و خواننده فارسی زبان هم از خواندن تمام شعر محروم می ماند و برای بقیه آن باید به آنچه از ترجمه انگلیسی در می یابد اکتفا کند. اگر رعایت کمال زیبایی در صفحه آرایی حاکم نمی بود، می توانستند از فاصله های سفید مانده کمی بکاهند و تمام متن فارسی شعر را بیاورند. همین عدم رعایت تناسب تصویر با مضمون و اضطرار حذف قسمتی از شعر فارسی به نفع صفحه آرایی درمورد چند شعر دیگر هم پیش آمده است.
محمود كيانوش