بي تو              

Friday, February 20, 2009

شب به روايت مخابرات حرام‌زاده

پشت پس‌كوچه‌ي قلبم ،

شماره‌ي ايران‌سل تو دل‌دل مي‌كند

و كلمات آسيب‌ديده‌ي من قربان صدقه مي‌رود...

شب به بوسه‌هاي ناگهاني من عادت دارد

اين‌طوري:

... / :-* /

شب حريم چشمك‌پراني‌هاي كوير را خوب به‌خاطر دارد...

خاطرت باشد

گفتم

كه ديدن تابلوهاي ون‌گوف

از نزديك

هراسي بس بزرگ به دل‌ام مي‌اندازد...

ون‌گوف مي‌دانست كه نبايد به جزء او نزديك شد...

مي‌دانست كه بايد براي عشق‌ات آفتاب «آرل» را هديه دهي...

مي‌دانست هن هن قلم‌موي «تئو» ته دل‌ام را خالي مي‌كند...

مي‌دانست دست زير چانه‌ي دكتر گاشه

ـــ و گل در دست ماسيده‌اش ـــ

حكايت صبوري‌هاي من است از missed call-هاي شبانه‌ام...

شهرزاد من به من بگو چه‌را delivery نمي‌دهد...

شب مي‌داند چه‌گونه بايد تو را صدا بزنم...

شب پچ‌پچ مي‌كند شهرزاد من...

شب به لاك كبود تو عادت ندارد شهرزاد من...