بي تو              

Friday, March 20, 2009

لعبتي والله

ترجيح دادم وقت بسيارم را در ساعات ول سال جديد ، كه قرار است همه‌اش جمع شود براي سال كبيسه ، با بچه‌هاي بسيار كم‌تر از سن خودم به گل يا پوچ بگذرانم...اواسط شب كه خانه مي‌آيم مي‌بينم طپش سنگ تمام گذاشته است...هر زن‌اي آن‌جا مي‌بيني از چاك پستان نگذشته است...عجب چيز خوبي‌ست اين slip...قريب افشار از كارهاي قديمي پوران گذاشته است...بعد مي‌زنم كانال بي‌بي‌سي كه خلاصه‌اي از برنامه‌ي سال‌تحويل را گذاشته است...خوب شد كه نديدم و حرص نخوردم...مزخرفات هميشه‌گي...باز هم ستار..باز هم دلقك‌هايي كه بهزاد تخصص ويژه‌اي در شكارشان دارد...سعيد شنبه‌زاده اگر انقدر با بدن‌اش هنرنمايي نمي‌كرد و مرا به ياد گروه گروتوفسكي نمي‌انداخت...بي‌خيال...فقط و فقط چشم‌ام دو دو مي‌زد تا حوريه‌ي اختصاصي خودم را هيزي كنم...بله پونه قدوسي را مي‌گويم...عجب وجيهه‌اي شده بود پدرسگ...آن صداي تودماغي كه من عاشق‌اش هستم را داشته باش فعلاً...آن تيپ كت و ‌شلواري را كنار گذاشته بود و يك‌دست مشكي...تي‌شرت دامن مشكي پوشيده بود...لعبت‌اي شده بود پدرسگ...وقتي ديدم بهزاد ماچ‌ آب‌دار-اش كرد من هي توي سر-ام كوبيدم...هي توي سر-ام كوبيدم...