اي پست من كه ميروي به سوياش از قول من ببوس روياش
داشتم لاي خرت و پرتهاي خودم دنبال چيزي ميگشتم كه دستام گرفت به يك قطعه عكس 4*3 خوشگل رنگي...يك دختر بچه مثل فرشتهها كه خندههاياش ديوانهات ميكرد...وقتي حرف باهات ميزد ديوانه ميشدي با آن لبان غنچهكردهاش...با آن صداي ريز موشخوردهاش...شيريني از سر و كول اين دختر نازنين ميباريد...حالا دلام براي او تنگ شده است...سخت تنگ شده است...لعنت به هرچه عكس و خاطرهاست...دلام گرفت...دلام عجيب گرفت...
گفتم اينجا بنويسم...اينجا بنويسم كه هرجا هست اميدوارم به شادي باشد اين نازنين...اين فرشته خانوم لواشكخور...اين ماهرويي كه مانند خودم ديوانهي ترشيآلات هلههوله است...از دور ميبوسماش و اميدوارم اين كودك شيرين كه حالا نميدانم كلاس چندم است هميشه به همان شيريني بماند...
صباي نازنين را ميگويم...
سال نويات را به تو و خانوادهات حسابي تبريك ميگويم...
گفتم اينجا بنويسم...اينجا بنويسم كه هرجا هست اميدوارم به شادي باشد اين نازنين...اين فرشته خانوم لواشكخور...اين ماهرويي كه مانند خودم ديوانهي ترشيآلات هلههوله است...از دور ميبوسماش و اميدوارم اين كودك شيرين كه حالا نميدانم كلاس چندم است هميشه به همان شيريني بماند...
صباي نازنين را ميگويم...
سال نويات را به تو و خانوادهات حسابي تبريك ميگويم...