حسين پارتي
ملت شريف ايران قرنها بلكه هزارههاست سوگوار طبيعت است...و خود نيز بخشي از اين طبيعت بوده است...به تعبيري، درودش به دنيا با گريه بوده است و براي زيستاش بارها گريستهاست و بدرودش با گريهي كساناش همراه خواهد بود...و اين ميراث را مردهريگ غرب نجد ايران و از تمدن ميانرودان (بينالنهرين) برميشمرند و يكي از مدافعان سرسخت اين نظر ، زندهنام مهرداد بهار ، استورهشناس و پژوهندهي ناميست...
حال با چنين پيشينهي هيئتمدار و عاشق آيينهاي دستهجمعي كه تنها چندماهاي را با شر و شور و درنگ كوتاه ميتينگ و تجمعات آزاد (كه آنهم با مزاحمت ديگر گروههاي مخالف همراه بوده است.) را در سرآغاز انقلاب جمهوري اسلامي تجربه داشته است ،چهگونه خاطرهاي از درنگ تعقلانه بر انتخابهاي خويش خواهد داشت؟!
حال با چنين پيشينهي هيئتمدار و عاشق آيينهاي دستهجمعي كه تنها چندماهاي را با شر و شور و درنگ كوتاه ميتينگ و تجمعات آزاد (كه آنهم با مزاحمت ديگر گروههاي مخالف همراه بوده است.) را در سرآغاز انقلاب جمهوري اسلامي تجربه داشته است ،چهگونه خاطرهاي از درنگ تعقلانه بر انتخابهاي خويش خواهد داشت؟!
برخي معتقدند كه ستادهاي انتخاباتي كروبي بسيار ضعيف عمل كردهاند و نتوانستهاند همچون مدافعان و حاميان ميرحسين حتي طيفهاي بيرنگي خود را برانگيزانند...چنانكه در روانشناسي رنگ و فيزيك رنگ ، حتي ، رنگ سپيد از اجماع جميع رنگهاست و براي امتحان ميتوانيد چرخهي رنگ خويش را با سرعت بگردانيد و به رنگ سپيد بيرنگي برسيد...با اينحال، در پاسخ به حاميان ناراضي بايد گفت: سر و كار انديشههاي حاكم بر گروه كروبي و حاميان او با چالش بر سر اصول و برنامههاييست كه او بر آنها دورنمايي تجربهناشده ترسيم كردهاست...حال مگر در كشور عزيز ما حضور ميتينگ نتيجهي مثبتاي هم خواهد داد؟...به نظرم در خوشبينانهترين حالت و در فضاي كاملاً آزاد و بيتنش نيز توان رقابت با هياهوهاي هيئتي-استاديومي نخواهد داشت...فرهنگ جاري خلف برحق قرنها بلكه هزارهها ، فرهنگ هيئتي ِ عَلَمكِشي و كُتَلافرازي است...و يكشبه نميتوان بهسوي ميتينگهاي چالشي برگرداند...متأسفانه يا خوش بختانه طبيعت انديشههاي جاري در برنامههاي گروه كروبي به فضاهايي چالشي و نه تهييجي نيازمند است. بنابراين در پروژهي دستهجات و هيئتهاي شادي ميرحسين و احمدينژاد بازنده خواهد بود...من بهنوبه خود به عنوان يك علاقهمند جدي برنامههاي كروبي ، در روزهاي پاياني تبليغات انتخاباتي ، يكي از تماشاچيان آماتور كارناوال دستهجات و هيئتهاي ميرحسين و احمدينژاد بودهام و كمال لذت را از شوري ميبرم كه در واكنش به تعطيلي كابارهها و كنسرتهاي آزاد و مفرح ، خودش را بر روي عالم سياستاي بسته دايورت كرده است...شوريكه پيشتر مسموميت گوارشي هيئتهاي عزاداري را نيز بارها تجربه كرده است...
با ربط و بيربط
با ربط و بيربط
.
.