بي تو              

Wednesday, June 3, 2009

خلاف عقربه‌ي لاو-تركان

نمي‌خواهم تحليل دوربين بكنم...از مناظره ميان ميرحسين و احمدي‌نژاد...چنان‌كه درمورد مناظره‌هاي اوباما و مك‌كه‌ي و معاونان احتمالي‌شان تحليل دوربين هم داشتم...اما به‌نظرم خط ِكلام ِ« از-روي-دست‌خط-تايپي-مناظره‌كن» ميرحسين زماني از ريل خارج شد كه قضيه ناموسي شد...و احمدي‌نژاد ناخواسته چند امتياز به نفع حريف داد...انگشت بر رگ غيرت ميرحسين گذاشت...وقتي بر تعدادي برگ مزين به تصوير ريز 3 در 4 هم‌سر ايشان اشاره كرد و با لحني ناخوش‌آيند بي‌آن‌كه نامي از او ببرد و تنها به‌عنوان خانمي كه هميشه هم‌راه ميرحسين است ، سوابق دانش‌گاهي او را به پرسش كشيد...به گمانم ميرحسين آن‌قدر از پرسش راجع به سوابق هم‌سرش ناراحت نشد كه آن‌چنان در هم جوشيد و دست‌خط‌هاي ِتايپي جلوي دست‌اش را رها كرد و از خط خارج شد و آن‌چنان بر افروخت كه رو به هم‌ميهنان گرامي‌اش با لحن‌اي برافروخته و غيرتي و الزاماً نه افشاگر كه لج‌باز گفت: من براي تغيير همين رفتار آمده‌ام...او با لحن شاكي ديگر براي مناظره «بي‌كاغذ و نوشته» جلو مي‌رفت...بازي‌ها بداهه شد...
در بازي تخت‌حوضي بازي‌گران بدون متن فقط مضمون كلي و خط مستقيم داستان را مي‌دانند و بر اساس تيپ‌ها داستان را پر و بال مي‌دهند...
ميرحسين بداهه‌باز ملت را شاهد گرفت كه در جلوي چشم او ،‌ احمدي‌نژاد ، از زن‌اش (با وقاحت: اين صفت ‌را توي دل‌اش حتماً گفت...شك نكنيد...لب‌ها همين را مي‌گفتند) گفته است...

من در اين‌جا به نكته‌اي باريك‌تر از مو پي بردم...دوستان و منتقدان احتمالي دولت ِانشاء‌الله ميرحسين آتي تنها از يك راه شايد بتوانند ميرشان را به واكنش‌اي جدي برانگيزند...و آن هم همان خانم عزيزي‌ست كه در خوف و رجاء دست مهربان‌همسر را مي‌گيرند و در انظار لاو مي‌تركانند...والسلام.