به برنامه راي بدهيم نه فرد
شخصيت ، آرا و انديشههاي دكتر جواد طباطبائي بر كسي پوشيده نيست هماو كه با استعانت از آرا و كتابهاياش راي دادن به ميرحسين را نتيجه ميگيريم...بهصورت شفاف ، موضع انتخاباتي خود را اعلام كرده است...او بهصورت شفاف از مهدي كروبي دفاع ميكند و در بخشي از مصاحبهي خود ميگويد:
يك مساله نگرانكننده ديگر هم وجود دارد كه شايد به ميدان آمدن افرادي همچون مرا هم توجيه كند و آن ايجاد يك فضاي احساساتي فاقد مبناي عقلايي در اين انتخابات است. بسياري از جوانان وارد عرصه انتخابات شدهاند كه بسيار هم خوب است و حق شهروندي آنهاست كه از يك كانديدا دفاع كنند. اما شعارزدگي و دل بستن به شعارهايي كه ربطي به برنامهها ندارد درست نيست. اين جوانان نوعي تصور آرماني از افرادي پيدا کردهاند که هيچ چيزي در گذشته انان چنين تصور آرماني را توجيه نميکند. نوعي استفاده ابزاري از جوانان صورت ميگيرد که موجب ميشود انتخابات مبتني بر خردمندي نباشد. همينجا بد نيست نظرم را درباره نقش خاتمي در اين ماجرا نيز بگويم، زيرا او اعتبار گذشته خود را – كه عمدتا توهمي بيش نيست – خالصانه و ساده لوحانه در اختيار يکي از نامزدها گذاشته است كه هيچ نسبتي با عملکرد گذشته آن نامزد و برنامه ناروشن و مبهم او ندارد. اعتبار آقاي خاتمي و حمايت او از يك نامزد انتخاباتي نقش بسياري در ايجاد اين فضاي احساسي سطحي داشته كه به نظر من اتفاق ميموني نيست و سلامت انتخابات را از بسياري جهات مخدوش خواهد كرد.
منبع
يك مساله نگرانكننده ديگر هم وجود دارد كه شايد به ميدان آمدن افرادي همچون مرا هم توجيه كند و آن ايجاد يك فضاي احساساتي فاقد مبناي عقلايي در اين انتخابات است. بسياري از جوانان وارد عرصه انتخابات شدهاند كه بسيار هم خوب است و حق شهروندي آنهاست كه از يك كانديدا دفاع كنند. اما شعارزدگي و دل بستن به شعارهايي كه ربطي به برنامهها ندارد درست نيست. اين جوانان نوعي تصور آرماني از افرادي پيدا کردهاند که هيچ چيزي در گذشته انان چنين تصور آرماني را توجيه نميکند. نوعي استفاده ابزاري از جوانان صورت ميگيرد که موجب ميشود انتخابات مبتني بر خردمندي نباشد. همينجا بد نيست نظرم را درباره نقش خاتمي در اين ماجرا نيز بگويم، زيرا او اعتبار گذشته خود را – كه عمدتا توهمي بيش نيست – خالصانه و ساده لوحانه در اختيار يکي از نامزدها گذاشته است كه هيچ نسبتي با عملکرد گذشته آن نامزد و برنامه ناروشن و مبهم او ندارد. اعتبار آقاي خاتمي و حمايت او از يك نامزد انتخاباتي نقش بسياري در ايجاد اين فضاي احساسي سطحي داشته كه به نظر من اتفاق ميموني نيست و سلامت انتخابات را از بسياري جهات مخدوش خواهد كرد.
منبع
توصيه ميكنم اين مصاحبهي مفصل را حتماً و با دقت بخوانيد...
.
.
.
.
.
.
بخشي ديگر:
به نظر من هيچ عقلانيت سياسي در اين تحليل وجود ندارد. بدترين نوع راي دادن به زبان خودماني انتخابي است که از بغض عمر صورت گرفته باشد. ببخشيد که اين تعبير را به کار بردم. قصدم اين بود که در يک جمله نظرم را گفته باشم.
مگر راي آوردن معيار انتخابات نيست؟
به هيچ وجه! راي اکثريت معيار خوبي برنامه نيست. دليل خواست راي دهندگان است اما مردم هميشه به ضرورت منافع اساسي و دارازمدت خود را تشخيص نميدهند. وانگهي، بزرگ كردن خطر تداوم رياست جمهوري احمدينژاد مسالهاي است كه اصلاحطلبان از مدتها پيش روي آن كار كردهاند اما من بخشي از اين خطر را چندان جدي نميبينم و فكر نميكنم كه دور دوم رياستجمهوري احمدينژاد آنطور كه آنها ميگويند فاجعه خواهد بود. دور دوم هم ادامه دور اول است و حتي من فکر ميکنم شايد رئيسجمهور در صورت انتخاب بخشي از رفتارهاي خودش را هم بر اثر انتقادات، تصحيح كند. اما بايد بگويم كه راي «نه» در صورتيكه پشت سر آن يك «بله» وجود نداشته باشد عقلاني نيست. پيشتر نيز راي «نه» دادهايم و به نظرم كافي است. شايد مردم اين حرفها را نپذيرند اما وظيفه ماست كه حرفمان را بگوييم و تاكيد كنيم كه به هر قيمتي و به هر فردي براي «نه» گفتن به يك فرد ديگر، نبايد راي داد. به نظر من مبناي راي دادن برنامه است، نه فرد و نه امكان راي آوردن او. برخي افراد شايد به كروبي راي ندهند چون به هر دليلي از شخص او خوششان نميآيد، در حاليكه شايد اگر نجفي كه الان معاون ايشان معرفي شده نامزد ميبود و همان برنامه را اعلام ميکرد به او راي ميدادند. اما من ميخواهم بگويم كه ما نبايد به فرد راي بدهيم بلكه انچه اساسي است و اهميت دارد برنامه و گروهي است كه در کنار نامزد انتخاباتي قرار دارند و کار اصلي را انجام ميدهند. ما بايد به برنامهراي بدهيم و مهم نيست كه نامزد مورد نظر ما راي بياورد يا نه. مهم اين است كه ما با راي دادن به يك برنامه، يك راه را آغاز كنيم. يك برنامه حتي اگر راي هم نياورد بسيار فرق ميكند كه 10درصد يا 30درصد راي بياورد.
شايد براي شما رسيدن به قدرت مهم نباشد اما راي آوري براي رسيدن به قدرت عاملي تعيينكننده است.
ترديدي نيست که نگاهم معطوف به قدرت نيست. البته به دنبال قدرت بودن در دنياي جديد اصلا مفهومي منفي نيست. اما دو نوع اهل قدرت بودن را بايد از هم تميز داد، کساني كه برنامهاي دارند و اهداف والايي را دنبال ميکنند و گروه ديگري كه تنها هدف انان اين است که مشاغل پيشين خود را بازيابند. من اگر منتقد آقاي خاتمي هستم هم از اين رو است كه او خود را در اختيار دستهاي از سياستمداران قرار داده است كه از قدرت كنار گذاشته شدهاند و ميخواهند به هر قيمتي به قدرت بازگردند.
.
.
بخشي ديگر:
به نظر من هيچ عقلانيت سياسي در اين تحليل وجود ندارد. بدترين نوع راي دادن به زبان خودماني انتخابي است که از بغض عمر صورت گرفته باشد. ببخشيد که اين تعبير را به کار بردم. قصدم اين بود که در يک جمله نظرم را گفته باشم.
مگر راي آوردن معيار انتخابات نيست؟
به هيچ وجه! راي اکثريت معيار خوبي برنامه نيست. دليل خواست راي دهندگان است اما مردم هميشه به ضرورت منافع اساسي و دارازمدت خود را تشخيص نميدهند. وانگهي، بزرگ كردن خطر تداوم رياست جمهوري احمدينژاد مسالهاي است كه اصلاحطلبان از مدتها پيش روي آن كار كردهاند اما من بخشي از اين خطر را چندان جدي نميبينم و فكر نميكنم كه دور دوم رياستجمهوري احمدينژاد آنطور كه آنها ميگويند فاجعه خواهد بود. دور دوم هم ادامه دور اول است و حتي من فکر ميکنم شايد رئيسجمهور در صورت انتخاب بخشي از رفتارهاي خودش را هم بر اثر انتقادات، تصحيح كند. اما بايد بگويم كه راي «نه» در صورتيكه پشت سر آن يك «بله» وجود نداشته باشد عقلاني نيست. پيشتر نيز راي «نه» دادهايم و به نظرم كافي است. شايد مردم اين حرفها را نپذيرند اما وظيفه ماست كه حرفمان را بگوييم و تاكيد كنيم كه به هر قيمتي و به هر فردي براي «نه» گفتن به يك فرد ديگر، نبايد راي داد. به نظر من مبناي راي دادن برنامه است، نه فرد و نه امكان راي آوردن او. برخي افراد شايد به كروبي راي ندهند چون به هر دليلي از شخص او خوششان نميآيد، در حاليكه شايد اگر نجفي كه الان معاون ايشان معرفي شده نامزد ميبود و همان برنامه را اعلام ميکرد به او راي ميدادند. اما من ميخواهم بگويم كه ما نبايد به فرد راي بدهيم بلكه انچه اساسي است و اهميت دارد برنامه و گروهي است كه در کنار نامزد انتخاباتي قرار دارند و کار اصلي را انجام ميدهند. ما بايد به برنامهراي بدهيم و مهم نيست كه نامزد مورد نظر ما راي بياورد يا نه. مهم اين است كه ما با راي دادن به يك برنامه، يك راه را آغاز كنيم. يك برنامه حتي اگر راي هم نياورد بسيار فرق ميكند كه 10درصد يا 30درصد راي بياورد.
شايد براي شما رسيدن به قدرت مهم نباشد اما راي آوري براي رسيدن به قدرت عاملي تعيينكننده است.
ترديدي نيست که نگاهم معطوف به قدرت نيست. البته به دنبال قدرت بودن در دنياي جديد اصلا مفهومي منفي نيست. اما دو نوع اهل قدرت بودن را بايد از هم تميز داد، کساني كه برنامهاي دارند و اهداف والايي را دنبال ميکنند و گروه ديگري كه تنها هدف انان اين است که مشاغل پيشين خود را بازيابند. من اگر منتقد آقاي خاتمي هستم هم از اين رو است كه او خود را در اختيار دستهاي از سياستمداران قرار داده است كه از قدرت كنار گذاشته شدهاند و ميخواهند به هر قيمتي به قدرت بازگردند.