بي تو              

Saturday, June 6, 2009

سن شميده يه خروس داشت

چه فايده؟ دوستان ما را كه براي همين ملت شعار سر مي‌دهند و از فرصت انتخاباتي براي اعاده حيثيت انساني خودشان دفاع مي‌كنند و دست‌گير مي‌كنند و مي‌بيني همين عزيزان سبزينه‌پوش اسكيت‌سوار فقط به مطالبات كس و كون هم‌ديگر مشغول‌اند و فقط مراقب‌اند اتوبوس‌شان بيش‌تر ته دره نيفتد...چه فايده صحبت از اتحاد اتحاد دلقك‌واري كه دم از آن مي‌زنند؟...


چه فايده؟ صحبت از عقلانيت است؟...من ديگر ذره‌اي از عقلانيت سخن نخواهم گفت: زماني‌كه شوري بي‌شعور جامعه‌ام را مسموم كرده‌ است...من با عنايت به اين شور از بد و بدتر خودشان ، از بدتر ميرحسين،‌ به آن بد ديگر پناه مي‌برم و دست‌ام را به خون ميرحسين نمي‌آلايم...


من آرام نمي‌نشينم و صداي ضجه‌هاي خواهران و برادران‌ در بندم را فراموش نمي‌كنم...


ام‌روز با خون سرخ من ، مي‌خواهند خاك تشنه‌ي خاوران را سبز كنند...


ام‌روز با غيرت قلابي خويش مي‌خواهند حقيقت يراعه را با هيزم‌هاي سبز خويش بپوشانند...


من براي صيانت از ارزش‌هاي انساني كه با سرعت به ته دره سقوط مي‌كند ،‌ دست راننده‌ي آن ارزش‌ها را از فرمان جدا مي‌كنم...


من ،‌ نويسنده‌ي وب‌لاگ خروس‌خون ،‌ به مهدي كروبي راي مي‌دهم.
.
.
.
نام خروس‌خون را براي وب‌لاگ‌ام قرار دادم به دو علت:

1) در انجيل مي‌دانيم که سه‌بار خروس مي‌خواند تا مسيح در‌يابد که يهوداي اسخريوطي او را فروخته است...


2) در وقت خروس‌خوان ، ملت اگر بخواهند بيدار مي‌شوند...

پس لحظه‌ء بيداري و آدم‌فروشي و رسوايي و همه با هم همان لحظه‌ء خروس‌خون است...هنوز در آيين‌ کشورهاي ماوراءالنهر (ورا رود) ذبح خروس يعني ريختن خون شهيد...
خروس عادت دارد بر بلندا بخواند...خروس را همه دوست دارند به‌وقت بخواند...و خروس بي‌محل را سر مي‌برند چون شوم مي‌دانند...

3)
قوقولی خروس می‌خواند