مرحلهي جديد جمهوري اسلامي
4)
دقت كنيد:
وقتي گزارهي من ِنويسنده همچون سيلي دم خواب باشد، بايد جملات ديگر را در گردش بيندازد و تناسبات كوچك و بزرگ ، آن را بجنباند...همچون گزارهي زير:
شكست احمدينژاد شكست اصلاحات است...
نويسندهي اين گزاره چه قصدي داشته است؟...آيا تنها يك سيلي بيمورد است؟...
3)
دقت كنيد همين حضراتاي كه دنبال كسي ميگردند تا بر بام غير نگردد و حالا احساسشان خطرناكتر شدهاست و دم از اتحاد ملي ميزنند (بدين مفهوم كه شيخ مهدي بهنفع ميرحسين كنار برود)...همين بزرگواران با چه شوري از برانگيختن رگ «ترك ناموس پرست» در جهت اهداف حزبي–غيرتي خود دم ميزنند!!...خب همين بزرگواران چهرا بر آن مردي كه با همين رگ «ناموسپرست»اي خود سر زن بهاصطلاح خيانتپيشهاش را ميبرد چهرا دل ميخورانند و دم از آزادي زن و مرد ميزنند؟...« ترك ناموس پرست» مگر كيست؟...آيا اين اسماش توهين به اقوام ديگر نيست؟...آيا اين جبههگيري قوميتاي به نفع انديشهاي اصلاحطلبانه است؟...اصولاً اين پسوند « پرستيدني» از كجاي تعقل ناشي ميشود؟...اصلاً اين تقسيمبنديها از كجا ميآيد؟...آيا مفهوم «ناموس پرستي» دربرابر مفهوم «آزادي» كاركرد «سنگر استثمارگران» را ندارد؟...هندوانههاي بزرگ و كوچك ندارد كه با آن ميزان تنگي و فراخي زير بغلها را متر بزنيم...شيعه و سني هم ندارد...غيرت و ناموسپرستي از الفاظ مهجور جوامع بسته و رو به انحطاط است كه هميشه در وحشت اضمحلال خود به واكنشهاي بازدارندهاي كه منتج از چنين صفاتيست روي ميآورند...احمدينژاد چه كمدي موقعيتاي ساخت!...بيش از آنكه احمدينژاد در اين بازي ببازد بههمان مفهوماي كه او مدعي بود ، برندهي اين بازي شد...اذهان آزاديخواه!!! ، بهنوبت ، با تقريري كه در حاشيهي رفتار آشناي احمدينژاد ميزنند، بيش از آنكه رفتار احمدينژاد را افشا كنند خطر چنين تحليلهايي را افشا ميكند...
2)
به گمانم حل معادلات به اين آسانگيريهايي نباشد كه دوستان وبلاگنويس بعضاً با ظاهر موشكاف آن ، تنها از اعتبار لينكهاي متعدد خود مايه ميگذارند و خب مناسبات گوگلريدري و تعاطي لينك بهنظر معيار درست و دقيقاي بر صحت مطالب نميتواند باشد...
1)
نويسندهي يادداشتاي از هوش خويش كمك ميگيرد تا احمدينژاد را رسوا كند و در معادلات خود سمتهاي يگان به يگان متهمان رديف اول احمدينژاد را هردم به رهبري نزديك و نزديكتر ميكند...به نظرم هنوز براي تحليل زود است...گزارهها به ظاهر به خوبي در كنار هم نشستهاند...اما بايد كمي صبر كرد تا واكنش خود رهبر يعني كسي كه از نزديك بر «رييس بازرسي بيت» خويش نيز نظارت دارد ، برانگيخته شود...بهنظر شما واكنش چهگونه بايد باشد؟...بخش عمدهي تحليلهاي ناصواب به همين گزارهي عمداً استتاري مربوط ميشود...چهرا با وجود شناخت دقيقاي كه از رييسجمهوري در 4 سال بهدست آمده است، درست همين امسال اجازهي مناظرهي زنده داده ميشود؟...آيا پيشبيني افشاگريهاي احمدينژاد كار سختي بود؟...به گمان من نه...نكته در جايي ديگر است...
0)
احمدينژاد با رفتن طرف پرونده رهنورد بزرگترين خطايش را مرتكب شد. اگر به همان ژست بچه مدرسهاي "بگم بگم!" اكتفا ميكرد و "نميگفت"، ذهن خيالپرداز ايراني، تا آخر تاريخ از خود ميپرسيد كه طرف چه چيزي داشت كه رو نكرد؟ و شايد هم اين ذهن ايراني ميگفت كه طرف مرام گذاشت و راجع به ناموس رقيبش حرف نزد. اما احمدينژاد دقيقا همين خطا را كرد و عكس "ناموس" طرف را رو به دوربين گرفت. آن هم در مملكتي كه عكس زنها را در آگهي ترحيم هم نميزنند.در مقابل موسوي اين فرصت را يافت كه در مقام يك ترك ناموس پرست زن خودش را بزرگ ترين زن روشنفكر ممكلت بخواند و از او دفاع كند؛ موسوي رفت روي روانشناسي اين ملت، و تنها جايي كه از خودش "عصبيت" نشان داد، سر مسئله غيرت و ناموس بود. احمدينژاد بازي بچهگانه اي را كه در اينجا شروع كرد در زمين خود باخت؛ يعني با اين كار پايگاه راي سنتي خودش را در معرض برد موسوي قرار داد.
دقت كنيد:
وقتي گزارهي من ِنويسنده همچون سيلي دم خواب باشد، بايد جملات ديگر را در گردش بيندازد و تناسبات كوچك و بزرگ ، آن را بجنباند...همچون گزارهي زير:
شكست احمدينژاد شكست اصلاحات است...
نويسندهي اين گزاره چه قصدي داشته است؟...آيا تنها يك سيلي بيمورد است؟...
3)
دقت كنيد همين حضراتاي كه دنبال كسي ميگردند تا بر بام غير نگردد و حالا احساسشان خطرناكتر شدهاست و دم از اتحاد ملي ميزنند (بدين مفهوم كه شيخ مهدي بهنفع ميرحسين كنار برود)...همين بزرگواران با چه شوري از برانگيختن رگ «ترك ناموس پرست» در جهت اهداف حزبي–غيرتي خود دم ميزنند!!...خب همين بزرگواران چهرا بر آن مردي كه با همين رگ «ناموسپرست»اي خود سر زن بهاصطلاح خيانتپيشهاش را ميبرد چهرا دل ميخورانند و دم از آزادي زن و مرد ميزنند؟...« ترك ناموس پرست» مگر كيست؟...آيا اين اسماش توهين به اقوام ديگر نيست؟...آيا اين جبههگيري قوميتاي به نفع انديشهاي اصلاحطلبانه است؟...اصولاً اين پسوند « پرستيدني» از كجاي تعقل ناشي ميشود؟...اصلاً اين تقسيمبنديها از كجا ميآيد؟...آيا مفهوم «ناموس پرستي» دربرابر مفهوم «آزادي» كاركرد «سنگر استثمارگران» را ندارد؟...هندوانههاي بزرگ و كوچك ندارد كه با آن ميزان تنگي و فراخي زير بغلها را متر بزنيم...شيعه و سني هم ندارد...غيرت و ناموسپرستي از الفاظ مهجور جوامع بسته و رو به انحطاط است كه هميشه در وحشت اضمحلال خود به واكنشهاي بازدارندهاي كه منتج از چنين صفاتيست روي ميآورند...احمدينژاد چه كمدي موقعيتاي ساخت!...بيش از آنكه احمدينژاد در اين بازي ببازد بههمان مفهوماي كه او مدعي بود ، برندهي اين بازي شد...اذهان آزاديخواه!!! ، بهنوبت ، با تقريري كه در حاشيهي رفتار آشناي احمدينژاد ميزنند، بيش از آنكه رفتار احمدينژاد را افشا كنند خطر چنين تحليلهايي را افشا ميكند...
2)
به گمانم حل معادلات به اين آسانگيريهايي نباشد كه دوستان وبلاگنويس بعضاً با ظاهر موشكاف آن ، تنها از اعتبار لينكهاي متعدد خود مايه ميگذارند و خب مناسبات گوگلريدري و تعاطي لينك بهنظر معيار درست و دقيقاي بر صحت مطالب نميتواند باشد...
1)
نويسندهي يادداشتاي از هوش خويش كمك ميگيرد تا احمدينژاد را رسوا كند و در معادلات خود سمتهاي يگان به يگان متهمان رديف اول احمدينژاد را هردم به رهبري نزديك و نزديكتر ميكند...به نظرم هنوز براي تحليل زود است...گزارهها به ظاهر به خوبي در كنار هم نشستهاند...اما بايد كمي صبر كرد تا واكنش خود رهبر يعني كسي كه از نزديك بر «رييس بازرسي بيت» خويش نيز نظارت دارد ، برانگيخته شود...بهنظر شما واكنش چهگونه بايد باشد؟...بخش عمدهي تحليلهاي ناصواب به همين گزارهي عمداً استتاري مربوط ميشود...چهرا با وجود شناخت دقيقاي كه از رييسجمهوري در 4 سال بهدست آمده است، درست همين امسال اجازهي مناظرهي زنده داده ميشود؟...آيا پيشبيني افشاگريهاي احمدينژاد كار سختي بود؟...به گمان من نه...نكته در جايي ديگر است...
0)
احمدينژاد با رفتن طرف پرونده رهنورد بزرگترين خطايش را مرتكب شد. اگر به همان ژست بچه مدرسهاي "بگم بگم!" اكتفا ميكرد و "نميگفت"، ذهن خيالپرداز ايراني، تا آخر تاريخ از خود ميپرسيد كه طرف چه چيزي داشت كه رو نكرد؟ و شايد هم اين ذهن ايراني ميگفت كه طرف مرام گذاشت و راجع به ناموس رقيبش حرف نزد. اما احمدينژاد دقيقا همين خطا را كرد و عكس "ناموس" طرف را رو به دوربين گرفت. آن هم در مملكتي كه عكس زنها را در آگهي ترحيم هم نميزنند.در مقابل موسوي اين فرصت را يافت كه در مقام يك ترك ناموس پرست زن خودش را بزرگ ترين زن روشنفكر ممكلت بخواند و از او دفاع كند؛ موسوي رفت روي روانشناسي اين ملت، و تنها جايي كه از خودش "عصبيت" نشان داد، سر مسئله غيرت و ناموس بود. احمدينژاد بازي بچهگانه اي را كه در اينجا شروع كرد در زمين خود باخت؛ يعني با اين كار پايگاه راي سنتي خودش را در معرض برد موسوي قرار داد.