بي تو              

Thursday, June 4, 2009

سرطان: كلوني بي‌شعور سلول‌‌ها

ام.نايت شيامالان فيلم‌سازي هندي‌تبار است...پس از موفقيت باورنكردني فيلم «حس ششم» كه در واقع سلف فيلم موفق ديگري به‌نام «ديگران» است، نعل وارونه مي‌زند...او نشان داد كه علاقه‌مند ناشناخته‌هايي‌ست كه با كم‌ترين عينيت ، مي‌توان هميشه آن‌ها را حس كرد و از ناشناخته‌گي‌شان هراسيد...آخرين فيلم‌اي كه از او ديدم ،‌ فيلم «اتفاق» يا happening بود...اگر از هركس كه فيلم را ديده باشد بپرسيد شايد همان پاسخ دو سه خطي راجر ايبرت‌وار را به خوردتان بدهد...داستان ، داستان قهر طبيعت است...اين‌بار طبيعت از سوي همان درختان سبز كه هم‌واره منبع پاكي و هواي خوش‌اند تهديدي جدي براي بشر محسوب مي‌شود...و او را مجبور به خودكشي مي‌كند...ساده‌ترين صورت انتقام درختان را مي‌توان در دي‌اكسيد كربن شبانه‌شان جست...درختان در اقوام و فرهنگ‌هاي مختلف رنگ‌وبوي به‌خصوص دارند...جداي از منشأ حيات و زنده‌گي‌شان ، از درخت پير و حاجت‌دهنده بگير تا درخت جني هم‌چون درخت گردو كه خوابيدن به‌زير آن شخص را مجنون مي‌كند،‌ به سحرانگيزي آن‌ها نيز متوالي اشاره شده است...اما رنگ سبزي كه مظهر باكره‌گي و دست‌نخورده‌گي طبيعت است ، چه‌را بايد هم‌چون پرنده‌گان معصوم هيچ‌كاك تهديدي باشد؟...چه‌گونه مي‌شود كه هرچيز بي‌آزاري توان تهديد را پيدا مي‌كند؟...چه‌گونه مي‌شود كه از هم‌بسته‌گي بي‌مورد سلول‌هاي مفيد و كلوني بي‌شعور آن‌ها غدد سرطاني تشكيل مي‌شود و ياخته يا سلول كه واحد سازنده هر بافت زنده‌ي بدن آدمي‌ست تبديل به يك تهديد جدي مي‌شود و سبب مرگ آدمي را فراهم مي‌آورد؟...آيا درخت سبز نيز در نوع خود اين تهديد را براي جامعه‌ي بشري دارد؟...از واكنش حزب سبزها و فعالان محيط سبز ، از تماشاي اين فيلم ، خبري ندارم اما آن‌چه كه مهم است پيام اين فيلم نبايد به مسخره‌گي تبليغ آن كتاب كذايي استفن كينگ باشد كه دليل نشر ديجيتالي‌اش را بر عدم قتل‌عام درختان گذاشته بود...