عاشقانهیِ شباهنگام
چند عاشقانهیِ شباهنگام
در آغوش بهار خونه داري....
نشوني تویِ هر گلخونه داري....
به هر دشت و دمن شکوفه کردي....
که عاشقاي چو من ديوونه داري....
بگو چي صدات کنم نرو بزار نگات کنم....
دلام ميخواد دلام ميخواد جونمُ فدات کنم....
بيا که از حرير دل فرش زير پات کنم....
تو محشري از همه سري....
تو يک افسونگري يه آهو و پري....
عزيزم مرواريدهایِ عشق تو ....
چينی ِسکوت لحظههایِ ما....
عمریِ در سبد دل من
کاش ميشد به دستهایِ تو بشکنه....
که فقط يه بار بگي دوسات دارم....
حس کنم دنيا ديگه مال منه
(ترانهاي از اميد)
.
.
.
يک سوتی ِ جذاب در يک اظهار عشق
ـــ ببين دوست ندارم از اين اداها در بيارم راستاش از آشمال بازي بدم ميآد ولي اوج اوج احساسام ميگه سابقه نداشته رفيقاي مث تو اينطور راحت و بيشيله-پيله داشته باشم اميدوارم روسياه نشم...به خدا ادا نيست.
ـــ نِهيدونم. من فقط سعي ميکنم درمورد آدما خوب قضاوت کنم.
ـــ خلاصه نميدونم چيه لامسب؟ از اون اول يه حس ديگهاي به تو داشتم...انگار فرق داشتي با بقيه.
ـــ انتظارات خودتُ از من بالا نبر
ـــ باشه، چشم...چشم...چشم
ـــ منظورم اينه که الکي حس خاص نداشته باش...من خيلي زمينيام.
ـــ حالا کي گفته تو يه فرشتهاي؟ اگه تو فرشتهاي پس من تو اين جهنم دره چه ميکنم؟ ببين خاصيت من اينه که تو رو مث يه آدمي ميبينم که ميشه تصوير يه فرشته رو از رو-ش کشيد.
ـــ خب همينه اشتباهات ديگه؟...اصلاً ول کن بابا...هرطور راحتي...هر تصوّري ميخواي داشته باش...به من چه...موضوع ِتوئه.
ـــ ببين بعضي وقتا اشتباهات، بزرگترين شانس آدمها ميشن...من خيلي دوست دارم اشتباه کنم... اصلاً دوست دارم اشتباه کنم...به کسي چه؟...هان؟
ـــ من هم که گفتم؟
ـــ ولي ميدوني چيه؟...خيلي دوست دارم اون روزُ ببينم که محکم بهات ميگم: آهاي خانوم گرامي ديدي دربارهت اشتباه نميکردم؟...ديدي هموناي بودي که فکرشُ ميکردم؟...ديدي؟...بعد تو ميگي هنوز هم دير نشده و باز دوباره حالامُ ميگيري.
ـــ من عادتمه حال آدمارو بگيرم.
ـــ ولي يه راز
ـــ بگو
ـــ من که خودم معروفام به حالگيري، وقتي يه نفرُ ببينم که اوستاس تو حالگيري کلي ازش لذت ميبرم...باور کن
ـــ نِهيدونم
.
.
.
نشنويد از دستتان رفته است ( با صدایِ Julie Christmas )...هرچند برایِبرخي از جنس آشغالهایِ هارد ديسکشان باشد.
.
.
.
از زبان يک « مميّز فرهنگي »
منُ استخدام کردهن واسه وزارت ارشاد...چون خيلي حَشَر-ام...و به مجرد خوندن يه کلمه « زيرش »...آب از هفت چاکام فواره ميزنه...کيرمُ که ديگه نگو...همچين ميره رو ويبره (vibrate ) که خدا خودش فقط ميدونه...اسم باکره که ميشنوم پشت گوشهام داغ ميشه و نرم و مخملين ميشه...تو فقط بگو ز تا بشنوم « زن »...همچين واسهت راست ميکنم...که کلهگندههاش نتونن...از طرفي چون من دلسوز اين نظام هستم و خوب ميدونم چه طبيعت لجناي داريم ما مردها...پس برایِ مزيد اطلاعتون خدمتتون عرض ميکنم...بنده يه کارگزار فرهنگي و عضو فعال کسکن اسبق در انواع و اقسام خانههایِ فساد بودهم و به خوبي ميتونم موارد مميزيُ تشخيص بدم...صبح به صبح خوب به خودم ميرسم که ميتونم در راستایِ قدعلمکردن اين معاملهیِ اسلام ذرهاي خسته نشم و به اسلام و مسلمين خدمت جانانه بکنم...حالا نکير و منکر تخم دارن بيان تو کتابهایِ مذهبي...يک کوني بذارمشون که خودشون حظ کنن...با اون اسم منحرفاي که دارن...اگه آدم بودن که ريشه خانوادهگيشون به کير نميرسيد...اي کيرم به تو دهن هرچي معاند و مخالف اين نظاماه...کير تو کس هرچي ضدانقلابه...کس ننهیِ هرچي کافره حربيه...
.
.
.
مرتبط :
الف ) وقتي « خياط » تو کوزه افتاد. ( حتماً تا ته بخوانيد.)
ب ) «زن» و «تازيانه»: لذت متن
ج) جولي اندروز و مري پاپينز و حاجي لکلکهایِ نوستالژيک من و آشتي با linkin park