بي تو              

Thursday, May 31, 2007

2

به گفته‌یِ ناصرتقوايي ، که درست هم هست ، اگر بخواهيم پوستر يک فيلم را ترسيم کنيم بايد آن پلان طلايي‌اش را کشف کنيم...حال برایِ سريال زير تيغ که چندي پيش مورد توجه «پاسداران حق حيات» نيز واقع شد،‌ يک پلان طلايي وجود دارد برایِ درک کليت اين سريال ، جايي که پسرمقتول اصرار دارد تا خواهرش نيز پایِ ورقه‌یِ قصاص را امضاء کند، وقتي با اصرار خواهر بر امضاء نزدن مواجه مي‌شود ، ازخود بي‌خود مي‌شود و به سمت او دوان دوان بالایِ‌ پله‌کان مشرف به‌حياط مي‌رود ، از زور عصبيت مي‌خواهد خواهر را هل بدهد...اين‌جا کليد يافته مي‌شود...يک ‌آن فرصت مي‌يابد تا صحنه‌یِ قتل پدر نيز در ذهن‌اش بازساخته شود...وضعيت مشابه تکرار مي‌شود...دستان پسر خانواده خشک مي‌شود...او از تکرار همان جرم بازمي‌ماند...چون مي‌تواند موقعيت خودش را خوب ببيند...اما قاتل چه؟...هر دو وضعيت يک‌سان‌اي دارند...يکي ديگري را هل مي‌دهد و سبب قتل او مي‌شود...اما اين ‌يکي مي‌درنگد. کدام درست است؟...کدام غلط؟...قصور چي‌ست؟ تقصير چي‌ست؟...
.
.
.
شخصي‌که حکم اعدام کسي را صادر مي‌کند ، در واقع خودش را نيز اعدام مي‌کند...کسي‌که نمي‌تواند ديگري را ببخشد، خودش را نمي‌تواند ببخشد ، چون آن‌قدر خودش را سرزنش مي‌کند که اگر رفتاري مانند ظالم داشت، اين بلا سر-اش نمي‌آمد...پس درواقع او با قصاص ِمقصراز تقصير خودش چشم مي‌پوشد.

از زبان خداوند مسلمانان ،‌در قرآن ، مي‌خوانيم وقتي بنده‌گان گناه‌کار او تازه درمي‌يابند به دنيايي ديگر آمده‌اند که مکان‌اي‌ست برایِ پس دادن تاوان...از خدایِ خود مي‌خواهند فرصت‌اي ديگر به آن‌ها ببخشد...اما خدایِ مسلمانان مي‌گويد: دريغ...که راه بازگشت‌اي نيست...چون خدا مي‌داند آن‌ها باز هم بگردند همين آش است و همين کاسه...آيا به نظر شما خداوند نبايد فرصت بدهد؟