بي تو              

Friday, November 16, 2007

آن‌گاه که حاجی از کوه سرازیر شد با یک بغل کتاب آسمانی

یک روز پر از درد معده را بگذرانی...و دکتر همان سوره‌ی الرحمن را تلاوت کرده باشد و باز بگویند توی مخ‌ات: از احساب است...آخرش شب‌زده بشوی و از درد که توی خود کنجله شده‌ای و خواب‌ات برده و از خواب پریده‌ای و خواب امیرحسن چهل‌تن را دیده‌ای و بعد شیشه‌ی شراب‌ات ته کشیده و دعوت حق داش جواد را لبیک نگفته‌ای و شیشه‌ی شراب را نگرفته‌ای و دست‌ات از عالم و آدم آن وقت شب کوتاه است...کسی نی‌ست جز حاجی...پایه‌ی عرقه‌بازی‌های شبانه...از فضیلت نماز شب تازه جسته باشی...و از درد دل هم سرمست باشی( که ما تشبیه می‌کنیم به کپسول‌های دو رنگ اومپرازول) و مزه‌ی دهن‌ات را آن شیره‌کش معده شیرین کند...به میعاد‌گاه شب‌زنده‌داران بی‌دل می‌روی...جی‌میل میل‌ شب‌زده‌گان همیشه وه‌ی‌ک را زنده نگاه می‌دارد...من هستم و حاجی...و تک و توک لامپ روشن...که می‌دانند همه وقتی آن ورود ممنوع بیزی کنار هویت‌ام نشانده‌ام و نوشته‌ام: «گمان نکنم از پسش بربیایم» یعنی چه...نتیجه چت زیر می‌شود که با اندک ورزی خدمت حضورتان تقدیم می‌گردد.

ای رزا: حاجی سلام
حاجی: سلام.
حاجی: چطوری؟ خوبی؟ موفقی؟
ای رزا: آره
.
.
.
حاجی: من فهمیدم همه رسما کس خل شدن
ای رزا: عم یتکسخلون
حاجی: &
ای رزا: انا نباء العظیم
حاجی: ما ادراک من فیل...قد تبین المرغ من الکشک
ای رزا: انی اجیب الدعوه بشام
حاجی: و انا شبیت بالجام...شبیت جزو حروف مقطعه است
ای رزا: :):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):)
حاجی: و انا قد قد من التخم
ای رزا: با صوت خوندی دیگه؟
حاجی: آره
ای رزا: کی از غار می زنی بیرون یا حاجی اکرم
حاجی: فعلا هوا سرده...بذار یخورده هوا گرم شه
ای رزا: فقط یه موقع بیا که همه باورشون بشه اون تو یه چیزایی دیدی...شبونه بیای بهتره...تأثیر شب بیشتره
حاجی: باشه
ای رزا: من خبرت می کنم...به شرطی که بعدا دست راستم رو بگیری بالا و من رو وکیل وصی کنی
حاجی: یه چادرم سر می کنم الهامات نپره
ای رزا: هرکی که من موالی اویم از این پس ای رزا مولا و وکیل وصی اوست
حاجی: دست راستت را بگیرم بالا که بعدا بگویی اگر ماه را در دست راست من و خورشید را در دست چپم بگذارید دستام دیگه جا نداره؟
ای رزا: :):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):)
حاجی: باید یه اسم و لقب هم از حالا برای خودمون دست و پا کنیم
ای رزا: آخرش هم من می گم: بنده وکیلم؟... و همه باید لی لی کنیم
حاجی: منم میگم بلــــــــــــــــــه
ای رزا: بعد سه بار دیگه؟...یه کم سنگین رنگین باش
حاجی: ا یادم نبود...دوباره...دوباره
ای رزا: می گیم رفته گل بچینه...اولش... بعد می گیم رفته شمشیرشو بده تیز کنن
حاجی: :)
ای رزا: حاجی پرچم‌مون رو چه کار کنیم؟
حاجی: شورتمون را میکشیم سر چوب جارو...خوبه؟
ای رزا: شورتی که پرچم آمریکاست دیگه؟...یا چپیه بکنیم بهتر نیست؟
حاجی: اونم بد نیست یه پرچم چل تیکه درست کنیم...پرچم انگلیس را هم یک گوشه اش می ذاریم دل حاج حسن هم خوش بشه که انگلیسی هستیم
ای رزا: :):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):):)
حاجی: باید یه الاغی قاطری چیزی هم بگیریم رسم نبوده تا حالا که کسی سوار ماشین یا طیاره بشه
ای رزا: ولی بدیم خودروی یونجه سوز بسازن بهتر نیست؟...به این می گن پیوند علم و ایمان
حاجی: :)&&&&&&&&&&&&&&&:)
ای رزا: بریم یه سیگار بکشیم
حاجی: برو حال کن