كوه دماوند
كوه دماوند / شاهرخ
گفتم که پا بندم کوه دماوندم!
میرفتی و از تو من دل نمیکندم
رفتی و من تنها با یاد تو ماندم
تا جان به تن دارم بهر تو میمانم
روزی تو میآیی ایرفته میدانم
خندیدی و گفتی: اینهم سرابی بود!
این آمدن رفتن یک لحظه خوابی بود
رفتی و عطر تو در بسترم مانده
تنها ز تو نامی در دفترم مانده
روزی که بر گردی ای نازنین من!
کنج قفس بیتو مشتی پَرم مانده!
در واقع این ترانه قابلیت زیادی دارد كه در وصف امام منجی شیعیان بشود...از صدا و سيمای محترم تقاضا میشود كه آنرا پخش كند.
گفتم که پا بندم کوه دماوندم!
میرفتی و از تو من دل نمیکندم
رفتی و من تنها با یاد تو ماندم
تا جان به تن دارم بهر تو میمانم
روزی تو میآیی ایرفته میدانم
خندیدی و گفتی: اینهم سرابی بود!
این آمدن رفتن یک لحظه خوابی بود
رفتی و عطر تو در بسترم مانده
تنها ز تو نامی در دفترم مانده
روزی که بر گردی ای نازنین من!
کنج قفس بیتو مشتی پَرم مانده!
در واقع این ترانه قابلیت زیادی دارد كه در وصف امام منجی شیعیان بشود...از صدا و سيمای محترم تقاضا میشود كه آنرا پخش كند.