just for kidding!
ببخشید این داستان شمارهداری که توی وبلاگ منتشر کردید ، به نظر زیاد هم شوخی نبود...به نظر بنده که یک نگرش خاص فلسفی پشت آن بود. میشود کمی راجع به آن توضیح بدهید؟
حتماً...ببینید اگر بخواهم از منظر اونتولوژیک به طرح کلی داستان بپردازم، باید به همین بیخ گوش کشور خودمان اشاره کنم. گروههایی چون « یارسان» در صحنه و کرمانشاه ؛ اهل حق ؛ مکتب مترقی ، سیر کمال که همهگی در سیر و سلوک خودشان به « دونادون»ای اشارت مستقیم دارند به شدت از همین الگو پیروی میکنند...چونان رشتههای متصل تسبیح. کمالای از نظر بنده در اینجا نخواهد بود. این دونادون به نحو احسن در استوره نیز وجود دارد.
به چه صورت؟
خیلی واضح است...با قرینههای پر رنگی که موجود است پی خواهید برد...نمونه فراوان است: یحیی و حسین بن علی و سیاوش ؛ رستم و هکتور ؛ اسفندیار و نیبلونگن و قس علیهذا...ببینید اصلاً بحث تقدم و تأخر در این نحلهی دونادونی مطرح نیست.
نحله؟
یک نگرش بیشتر منظور بندهست...مزیت دونادونی به سایر نگرشها در این است که بحث تکامل در اینجا به آن مفهوم ارزشی خود بروز نمیکند. ولی هر دونای به مادون و یا دون پیشین خود متصل و مربوط است.
حتماً...ببینید اگر بخواهم از منظر اونتولوژیک به طرح کلی داستان بپردازم، باید به همین بیخ گوش کشور خودمان اشاره کنم. گروههایی چون « یارسان» در صحنه و کرمانشاه ؛ اهل حق ؛ مکتب مترقی ، سیر کمال که همهگی در سیر و سلوک خودشان به « دونادون»ای اشارت مستقیم دارند به شدت از همین الگو پیروی میکنند...چونان رشتههای متصل تسبیح. کمالای از نظر بنده در اینجا نخواهد بود. این دونادون به نحو احسن در استوره نیز وجود دارد.
به چه صورت؟
خیلی واضح است...با قرینههای پر رنگی که موجود است پی خواهید برد...نمونه فراوان است: یحیی و حسین بن علی و سیاوش ؛ رستم و هکتور ؛ اسفندیار و نیبلونگن و قس علیهذا...ببینید اصلاً بحث تقدم و تأخر در این نحلهی دونادونی مطرح نیست.
نحله؟
یک نگرش بیشتر منظور بندهست...مزیت دونادونی به سایر نگرشها در این است که بحث تکامل در اینجا به آن مفهوم ارزشی خود بروز نمیکند. ولی هر دونای به مادون و یا دون پیشین خود متصل و مربوط است.