بي تو              

Thursday, May 15, 2008

اطي‌مولوقي بيصيق

مستراب: حاء قنّه بنا به قاعده‌ي متساوي‌الساكن به قرينه‌ي معنوي به باء تغيير لهجه داده است.

دست به آب: البته اين لغت معناي ناقصي دارد و عزيزان غيرمسلمان كه كم‌تر رابطه‌اي با آب دارند را دربر نمي‌گيرد...حس آپارتهايد از اين لغت موج مي‌زند.

خواركس‌ده: ما اصفهاني‌ها عادت داريم به خواهر بگوييم : خوار

جنده‌خوار: و ايضاً

كونده‌خوار: احتمال دارد اين ربطي به خواهر نداشته باشد و نسبتي با مورچه‌خوار داشته باشد و اشاره به خورنده‌‌كننده‌گان كون داشته باشد...الله اعلم.

گوزبك: ريشه در خاندان قجري دارد و برمي‌گردد به تبار سلبريتي‌هاي بيك.

چل‌غوز: چل همان كم‌نور است ماننده لامپ‌هاي چل كه به اشتباه به معناي كم‌مصرف به‌كار مي‌روند...اما چل در اين‌جا يعني كم‌پشت...غوز هم كه خب اظهر من‌القمر است. پس چل‌غوز به كساني اطلاق مي‌شود كه غوز كم‌پشت‌اي داشته باشند ولي در اصل كم از شتر ندارند...نكته‌ي ظريف اين فحش در اين‌ است كه به طرف مورد فحش (مفاحشٌ به) چنين منظوري رسانده مي‌شود كه:
هوي ، تو كه اندازه‌ي شتر هم حالي‌ت ني‌ست...فكر نكن غوز كم‌پشت داري ديگه شتر نيستي...خير، هستي...خوب هم هستي.

سنده‌خان: لغت‌شناسان خبره هنوز به نظر روشن و قطعي راجه به خود لغت سنده نرسيده‌اند.

كون‌نشور: بدون شرح


ادامه دارد...