بي تو              

Friday, May 16, 2008

كازا كن

همين يكي دوسال پيش بود كه تله‌ويزيون ، سريالي كانادايي به نام پرونده‌هاي فراموش شده نشان مي‌داد...هربار اين سريال را مي‌ديدم به دروغ‌هاي «مزهك» مايكل مور دقيق مي‌شدم و ياوه‌تر از همه به يادم مي‌آمد كه چه‌گونه براي سياه ‌نماياندن آمريكا ، كانادا را كه نخستين فيلم بلندش يعني فيلم آبگوشتي «عمليات گوشت خوك» در آن‌جا مي‌گذشت ، مهد آرامش و امنيت نشان داده مي‌شد...با خود مي‌انديشيدم چه‌طور ممكن است كشوري در آرامش كامل به‌سر ببرد و فقط اين‌همه پرونده‌هاي گم و گور شده داشته باشد؟...آيا برنامه‌سازان تله‌ويزيوني به بهاي سرگرمي‌هاي خود و آماده كردن داستان‌هاي پليسي روي به نشان دادن چنين تصاوير سياهي آورده‌اند؟...اگر چنين باشد كه واي بر دولت كانادا و جز اين بوده باشد واي به حال جناب مايكل مور كه تفسير او دقيقاً‌ بر پايه‌ي پروپاگاندايي ابلهانه بوده است...به نظرم مايكل مور فيلم‌ساز گروه سني الف است و قرار است با تماشاي فيلم‌هاي او مسخ شويم...مايكل مور در افشاگري آن‌چنان استاد است كه مرا به ياد فيلم‌سازان هم‌وطن‌ام جمال شورجه و محمد نوري‌زاد مي‌اندازد...
.
.
.
دي‌شب كه هيئت داوران كن را داشتم مي‌ديدم ، يك آن مكث كردم...انگشتم دراز بود تا مرجانه ساتراپي را به اهل بيت نشان بدهم...در ميان حضار به عادت مألوف در پي عباس كيارستمي بودم...يك عينك مات كافي بود...چشم مي‌دواندم تا از ريچي بگذرانم و به ژيل ژاكوب برسم...چشم مي‌گرداندم تا كلينت ايست‌وود را ببينم...راستي اسپيلبرگ عزيز با آخرين ايندياناجونز خود مي‌تواند دماغ منتقدين روشن‌فكر را جزغاله كند يا خير؟...
.
.
.
يادش به خير تعطيلات مستر بين...چه حالي داد!!!