ماهی گلآلود
فیلمی از اندی گارسیا دیدم در شبکه GEM فارسیزبان ، با آن زیرنویسهای بدش ، بهنام شهر the lost city که موضوعی تکراری با پرداختای تکراریتر و تأکید بیش از اندازه بر رقص که یعنی جوهرهی زندهگی داشت و بر آن بود تا پنبهی هرگونه انقلاب و انقلابی را با شمایلو یا گل سرسبدشان انقلاب کوبا بزند...تصویر بسیار سیاه از فیدل کاسترو و بدتر از او نگاه عجیب و تکبعدی به چهگوارا آنگونه که او حتی رحم به زخمیان جنگ هم ندارد و به دست خود یک زخمی جا مانده از گروهان را تیرخلاص میزند...و یا نگاه تکبعدی و منفی او به هنر رقص...
هرچه صبر کردم بلکه جوانان «عشق ِالچه» با آن کلاههای برهشان ، دستکم کفن بپوشند و بروند جلوی فیضیهشان سینما عصرجدید یا آن شعبهی دیگرش سینما آزادی و «وا چهگوارا» سر بدهند...دیدم بخاری از اینها بلند نمیشود...درست است که فیلم برای سال 2005 است...اما هر وقت ماهی را از آب گلآلود بگیری باز تازه است.
هرچه صبر کردم بلکه جوانان «عشق ِالچه» با آن کلاههای برهشان ، دستکم کفن بپوشند و بروند جلوی فیضیهشان سینما عصرجدید یا آن شعبهی دیگرش سینما آزادی و «وا چهگوارا» سر بدهند...دیدم بخاری از اینها بلند نمیشود...درست است که فیلم برای سال 2005 است...اما هر وقت ماهی را از آب گلآلود بگیری باز تازه است.