بي تو              

Monday, October 6, 2008

credit text

فرض برای تمام مچ‌گیری‌ها از قرآن بر نزول تدریجی آن‌است. و بر همین مبنا مرحوم مهرداد بهار نیز تاریخ حضور شیطان در قرآن را برمی‌رسد و تأثیرات دوالیسم ایرانی را بر آن پررنگ می‌بیند.

من این فرض را دوست دارم. اما چه‌را نزول یک‌باره نه؟...نزول یک‌باره شدنی نی‌ست. پس اشارات تاریخی آن چه می‌شود؟...مگر این‌که بخش‌هایی بعدتر بر آن افزوده شده باشد.

داشتم به روند حضور الله در اندیشه محمد فکر می‌کردم که دیدم بد نی‌ست ما گاهی زوایا را تغییر دهیم. قرآن را به اعتبار واگویه‌های شخص محمد در آن تاریخ و آن جغرافیا و آن خوی و آن ابعاد پیچیده روانی می‌سنجیم. اما آیا به اعتبار متن شاه‌‌نامه می‌توان خود فردوسی را شناخت؟...به‌نظرم وقتی متن را خالص و قائم‌بالذات ببینیم هم‌‌چنین سهوی مرتکب می‌شویم.

قرآن تنها کتاب استوره‌ای‌ست که از خود متشکر است و دیگر اساتیر (ببخشید از جمع مکسر) را رد می‌کند و از اساتیرالاولین برائت می‌جوید.

به نظرم متن قرآن جیمع استوره‌های میان‌رودان است که با استوره‌های دیگری نیز در تماس مداوم بوده است چه‌راکه حجاز محیطی تجاری داشته در آن‌روز.