بي تو              

Friday, October 3, 2008

ام‌سال نذر کرده‌ام...

ام‌سال نذر کرده‌ام...

ام‌سال نذر کرده‌ام صد لیتر بیندازم...

ام‌سال نذر کرده‌ام صد لیتر بیندازم و ذکات‌اش را هم بدهم...

ام‌سال نذر کرده‌ام صد لیتر بیندازم و ذکات‌اش را هم بدهم و ثواب‌اش را فاتحه‌ای برای خیام نازنین نثار کنم...

ام‌سال نذر کرده‌ام صد لیتر بیندازم و ذکات‌اش را هم بدهم و ثواب‌اش را فاتحه‌ای برای خیام نازنین نثار کنم چون من هم وصیت کرده‌ام پس از مرگ‌ام جماعت بر سنگ گورم شادخواری کنند...

ام‌سال نذر کرده‌ام صد لیتر بیندازم و ذکات‌اش را هم بدهم و ثواب‌اش را فاتحه‌ای برای خیام نازنین نثار کنم چون من هم وصیت کرده‌ام پس از مرگ‌ام جماعت بر سنگ گورم شادخواری کنند. و مطمئن‌ام در آن‌شب نکیر و منکر هم با الباقی با رقص و شادمانی برخواهند خاست...

ام‌سال نذر کرده‌ام صد لیتر بیندازم و ذکات‌اش را هم بدهم و ثواب‌اش را فاتحه‌ای از برای خیام نازنین نثار کنم چون من هم وصیت کرده‌ام پس از مرگ‌ام جماعت بر سنگ گورم شادخواری کنند. و مطمئن‌ام در آن‌شب نکیر و منکر هم با الباقی به پای‌کوبی و شادمانی برخواهند خاست و به پاس این‌همه ثواب پاسخ‌های سووالات شب اول قبر را لو می‌دهند و تا شعاع چارهزار کیلومتری قبرستان‌ای که من درش مدفون‌ام دیگر قبرستان‌ها هم از این موهبت برخوردار می‌شود و همه آپ‌گره‌ی‌د می‌شوند. و تازه برای رفاه هرچه بیش‌تر ، خود همین سووال‌ها را چارگزینه‌ای هم کرده‌اند...

ام‌سال نذر کرده‌ام صد لیتر بیندازم...

بیایید دست در دستان هم دهیم به مهر ، میهن خویش کنیم شراب...