بي تو              

Wednesday, December 31, 2008

به نسیم می‌گویم

به نسیم می‌گویم:

دل‌ام لک نزده برای دودارو...دل‌ام برای کافه‌ای دیگر لک زده تا دوباره دل هردومان کسوف نشود...من 8 ساعت توی خیابان‌های شهری شلوغ مشغول شماره‌گیری قلب‌ای نباشم که هیچ وقت نفهمیدم از چه‌رو دیگر نتپید...

دل‌ام برای شوخی‌های جوانی لک زده است...دل‌ام برای وقتی تنگ است که انگشت‌ات روی حروف الف‌با می‌رود ، مضطرب نیستی اگر کسی از آن‌سو بی‌پاسخ بگذاردت...قلبی پرتپش نی‌ست از آن صدای منحوس « دست‌گاه مورد نظر خاموش می‌باشد...د موبایل ست ایز آف»...

به نسیم می‌گویم:

ساعت دوازده به وقت گرین‌ویچ زنگ می‌زنم و بیدارت می‌کنم...تو ، تیک‌تاک ساعت را با زبان‌ات درآر...من هم «یا محول‌ الحول یا احوال» را به زبان نه‌ی‌تیو انگلیسی قرائت می‌کنم...بعدش پیام از سوی پاپ می‌دهم...

دنگ‌ام می‌گیرد به به‌ترین دوستان‌ام اس‌ام‌اس سال نو خاج‌پرستی بفرستم...مینا پاسخ می‌دهد: مثل این‌که تعطیلات ژانویه به‌ات خوش می‌گذرد...می‌گویم: خبر نداری که سفره هفت اس انداخته‌ام و فال شکسپیه‌ر هم می‌گیرم.

به نسیم می‌گویم:

ام‌روز فهمیدم تولد آبنوس بود...برای آبنوس توی فیس بوک wall-نویسی می‌کنم...چه شور حسینی به پا می‌کنم...آبنوس wall می‌دهد: خوش‌حالم که می‌بینم خوش‌حال و sarhali :D

راستی نسیم،

انقدر خنده‌های این‌روزهای من وحشت‌ناک است؟...شادی من عادی نی‌ست؟...خوش‌حال‌ای من از شنیدن صدای تو دماغی دخترک سبزه‌رویی که به‌سبزه می‌نشیند سبزی نوروزی‌اش طبیعی نی‌ست؟...

به نسیم می‌گویم:

به سانتا کلاوس می‌اندیشم...به جوراب پشمالوی سرخ‌رنگ پاپا...