بي تو              

Tuesday, March 3, 2009

عمر دلش آلو مي‌خواد يا همان اسلام‌داگ

بسم‌رب‌الشهداءوالصديقين....

دوستي دارم كه عادت دارد عادت‌هاي ذهني خودش را با تحليل‌هاي عصبي‌اش بسط و گسترش دهد...ايشان عاقله مرد و مسن‌ است...به‌سال 1326 در رشت به‌دنيا آمده است و سال‌ها مجرد زيسته است...معشوقه‌اش كتاب و فيلم است...در تازه‌ترين تحليل جالب خود از فيلم اسلام‌داگ ميليانر ،‌ حتي نام فيلم را قلب كرد و فرمود : مسلم‌داگ...يعني سگه مسلمان...مانند سگ‌سني...هرچه خواستم از معناي اسلم و كلاً زبان اسلم مشهور بگويم كه هارولد پينتر سرآمد آن زبان است...كه اسماعيل خلج خودمان سرآمد آن است...نشد كه نشد...فقط به اين بسنده كردم كه بله درست است بمبه‌ئي...مومباي...يا هرچي...يك فرهنگ فقيرنشين دارد...و جنگ‌هاي فرقه‌اي دارد و اين آخري فاجعه هتل تاج و چند هتل ديگر و ايست‌گاه قطار مومباي يا بمبه‌ئي يا هرچي...نشان از همان رفتارهاي عجيب اندر غريب مذهبي دارد...شايد شيطنت بريتانيايي و بازي آوايي اسلام و slum بوده...كه بريتانيايي‌ دقيق‌ترش به آوا slom است...كه نپذيرفت كه نپذيرفت...بماند كه از فيلم يك بت تمام‌عيار ساخت...و حيرت كرده بودم از اين‌كه به قول خودش اين‌بار آسكر (يا همان اسكار يا هرچي) به جاي فيلم‌هاي پشم كـُسي (تايتانيك را فيلم ژانر پشم كـُسي مي‌داند) يا فيلم‌هاي كوني‌موني (عجيب از كوهستان بروكبك بي‌زار است و بنده تا اين‌لحظه جرات نكرده‌ام از زيبايي‌هاي دراما و گرافا و ديالا و موزيكا---هاي اين فيلم تعريف كنم) به هم‌چين، ام‌سال فيلم عميق‌اي جايزه داده است و راستش وقتي از سكانس آن فاضلاب فيلم هم‌چين تعريف كرد كه در راستاي ستايش هنر بود ، نزديك بود شاخ يوني‌كورن بر پيشاني فراخ‌ام سبز شود...

حالا خدا به داد برساند ، قرار شده فيلم را براي من هم بياورد ببينم تا تحليل‌هاي خودم را هم بدهم...بدبختي توي مواردي چنين ناموسي و حيثيتي ، ابدا اهل مماشات و تقيه نيستم...