فُزتُ
ملت ايران الگوي تراژيك بسيار سياه و شيريناي دارند... كروبي در مناظره خود با موسوي هم همين را خواست بگويد:
تا سروش متعلق به دسته رقيب است خوب و نيك است...اما وقتي از شخص كروبي دفاع ميكند ، يك نفر (كمونيست) را جلوي او مياندازند...اين كمونيست گفتن كروبي لزوماً به معناي حرفي ضد حقوق بشري نبود...چهراكه او پيشتر به صراحت گفته است: من رييسجمهور كمونيستها و بهائيها هم هستم...اما اينجا از پيش انداختن يك فرد با عقايد كاملاً مغاير ديني (محمود دولتآبادي) از سوي طيف مذهبيها را جلوي فردي كاملاً مذهبي (سروش) را گوشزد ميكند و اين دقيقاً صحيح است...
همين ملت شريف وقتي ميبينند انديشمند محبوبشان ، دكتر طباطبائي ، متمايل به كروبي شده است، اظهار شرم ميكنند و حد و اندازهي او را ياد ميآورند كه براي او زشت بود اين حمايت!!!...به همين شفافيت و دقت هم ميگويند...
اما انصافاً از حوزهي انديشه چهكس قابلاعتناتر از «دكتر مصطفي ملكيان» كه ارادت ويژهاي به ايشان دارم كه بسيار هم كم انعكاساند و گويا تنها به حكم تعهد اخلاقي در جبهه اصلاحطلبان ورشكسته قرار دارند ، آيا نام چشمگير ديگري سراغ داريد كه دكتر طباطبائي از مناظرهي فكري و انديشمندانه با ايشان دم ميزند؟...
به اعتقاد من اين دوره از انتخابات بلوغ فكري بسياري را براي آنان كه قرار بود قد بكشند رقم زد...و براي آنانكه گمان ميبردند بالاخره با مردم و افواه بهنقطهي همراساي رسيدهاند و تمام توان خويش براي توجيه و دوخت و دوز آن بهكاربردند نيز به توانايي ذويالعقول تا بهحال حتماً پي بردهاند...
كماكان اين دوره از انتخابات را يك تراژدي جذاب ميدانم...تلنگر بزرگاي براي نخبهگان كه تكليف خودشان را با جامعهشان روشنتر ببينند...و به نظرم نخبهگان يكي از درخشانترين و سفيدترين كارنامهها را در همين دوره از انتخابات داشتند و نشان دادند كه كورسوهاي اميد كم نيست...
خوشحالام...بر هرچه نتيجهي اين انتخابات اگر باشد...خوشحالام از فهم خودم...خوشحالام از نگاه خودم...خوشحالام در يافتن چشمان تيزبين ديگر...خوشحالام...
تا سروش متعلق به دسته رقيب است خوب و نيك است...اما وقتي از شخص كروبي دفاع ميكند ، يك نفر (كمونيست) را جلوي او مياندازند...اين كمونيست گفتن كروبي لزوماً به معناي حرفي ضد حقوق بشري نبود...چهراكه او پيشتر به صراحت گفته است: من رييسجمهور كمونيستها و بهائيها هم هستم...اما اينجا از پيش انداختن يك فرد با عقايد كاملاً مغاير ديني (محمود دولتآبادي) از سوي طيف مذهبيها را جلوي فردي كاملاً مذهبي (سروش) را گوشزد ميكند و اين دقيقاً صحيح است...
همين ملت شريف وقتي ميبينند انديشمند محبوبشان ، دكتر طباطبائي ، متمايل به كروبي شده است، اظهار شرم ميكنند و حد و اندازهي او را ياد ميآورند كه براي او زشت بود اين حمايت!!!...به همين شفافيت و دقت هم ميگويند...
اما انصافاً از حوزهي انديشه چهكس قابلاعتناتر از «دكتر مصطفي ملكيان» كه ارادت ويژهاي به ايشان دارم كه بسيار هم كم انعكاساند و گويا تنها به حكم تعهد اخلاقي در جبهه اصلاحطلبان ورشكسته قرار دارند ، آيا نام چشمگير ديگري سراغ داريد كه دكتر طباطبائي از مناظرهي فكري و انديشمندانه با ايشان دم ميزند؟...
به اعتقاد من اين دوره از انتخابات بلوغ فكري بسياري را براي آنان كه قرار بود قد بكشند رقم زد...و براي آنانكه گمان ميبردند بالاخره با مردم و افواه بهنقطهي همراساي رسيدهاند و تمام توان خويش براي توجيه و دوخت و دوز آن بهكاربردند نيز به توانايي ذويالعقول تا بهحال حتماً پي بردهاند...
كماكان اين دوره از انتخابات را يك تراژدي جذاب ميدانم...تلنگر بزرگاي براي نخبهگان كه تكليف خودشان را با جامعهشان روشنتر ببينند...و به نظرم نخبهگان يكي از درخشانترين و سفيدترين كارنامهها را در همين دوره از انتخابات داشتند و نشان دادند كه كورسوهاي اميد كم نيست...
خوشحالام...بر هرچه نتيجهي اين انتخابات اگر باشد...خوشحالام از فهم خودم...خوشحالام از نگاه خودم...خوشحالام در يافتن چشمان تيزبين ديگر...خوشحالام...