بي تو              

Friday, June 12, 2009

اصلاحات ِ‌گر يا اصلاحات‌گر؟ بدبختي همين‌جاست

نمي‌دانم فرق توصيه‌هاي ره‌بري با توصيه‌هاي خاتمي در چي‌ست؟...جز اين‌كه شايد هيبت‌ها فرق مي‌كند؟...يكي كلاغ‌ شكلاتي‌ست كه استفراغ خود بر حلقوم جوجه‌اش مي‌نهد ديگري خميره‌ي بلع‌اش را هضم اندرونه‌ي جوجه طاووس عليين ، زبان‌ام لال ، مي‌كند...حالا نه، تو بگو: يكي با سرنگ به‌خيك‌ات فرو كرده است...نه ، بگو: تنقيه شده‌اي از ماتحت...نه ، بگو: لقمه گرفته‌است داده دست‌ات فقط خودت زحمت توي دهان گذاشتن را مرتكب شده‌اي...به كدام بايد گفت ولايت‌مدار؟...به كدام بايد گفت مصلحت‌انديش؟...به كدام بايد گفت مقلد؟...

آيت‌الله منتظري ، كسي‌كه داستان او راجع به خلع از فرماندهي كل قوا و ماجراي‌اش در اعدام‌هاي ننگين تير 67 و افشاگري‌ها و مقاومت‌هاي جانانه‌شان بر همه عيان است ، چون تقليد را در سياست مجاز برنمي‌شمرد...ديديد كه نخواست حتي يك نصف روز پيش‌تر اعلام حمايت از كانديداي خود بكند و من اين‌ را حتي از نزديكان دفتر ايشان همين دي‌شب شنيدم كه ياران ايشان و دفتر او جمله‌گي طرف كروبي بوده‌اند و رسانه‌اي نكرده بودند...به اين مي‌گويند: اخلاق انتخاباتي...ايشان دست‌كم خودش را رنگي نكرد ، مانند آن مرجع عالي‌قدر حامي مساوات زن و مرد كه كرامت‌اش را در دستان زناشوهري خلاصه كرد...شايد اصلاحات گران اصول‌گرا ، اين‌بار ، تفقدي عنايت بفرمايند و كم‌لطفي حضرت خاتمي را جبران كنند...

يادداشت‌هاي من راجع به حماقت‌هاي توفالي تا بعد انتخابات نيز ادامه خواهد داشت...و از كور رنگي بيش‌تر خواهم نوشت...