يك استكان آبليمو
من گنگ خوابديده و عالم تمام كر
من عاجزم زگفتن و خلق از شنيدناش
وقتي بدنات آماده نباشد و ناگهان شروع به ورزشهاي سنگين كني جز انقباض شديد عضلات و، بهاصطلاح ، گرفتهگي آن چيزي نصيبات نخواهد شد...چارهاش يك استكان آبليمو است...حواسات به ترشح نابهجاي اسيد لاكتيك باشد...
همه حرف من راجع به تغيير و كارهاي تشكيلاتي و فكرشده و مورد به مورد و براي رسيدن به مفهوم حقوق بشر و چاره را در حقوق شهروندي ديدن...همه حرف من و تغيير «همين» بود...
ملت ما با هيجانهاي موردي و بيمورد دچار گرفتهگي عضلات فكري هستند...بايد مراقب بود...فعلاً يك استكان آبليمو بنوشيد...بعد نرم نرم به عضلات فكري خويش سامان بدهيد...
شورشهاي خياباني چارهي آزادي نيست...
حكومت ، گوش شنوا اگر ميداشت، حتي به آراي از صافيگذشتههاي خودش نيز احترام ميگذاشت...
ميگوييد: چاره در اهيمت ندادن به بياحتراميهاست؟...بياعتنايي به آرا-ست؟...
ميگويم: نه...
فقط
كمي به حرفهاي «گنگ خوابديده» دقيق شويد...
من عاجزم زگفتن و خلق از شنيدناش
وقتي بدنات آماده نباشد و ناگهان شروع به ورزشهاي سنگين كني جز انقباض شديد عضلات و، بهاصطلاح ، گرفتهگي آن چيزي نصيبات نخواهد شد...چارهاش يك استكان آبليمو است...حواسات به ترشح نابهجاي اسيد لاكتيك باشد...
همه حرف من راجع به تغيير و كارهاي تشكيلاتي و فكرشده و مورد به مورد و براي رسيدن به مفهوم حقوق بشر و چاره را در حقوق شهروندي ديدن...همه حرف من و تغيير «همين» بود...
ملت ما با هيجانهاي موردي و بيمورد دچار گرفتهگي عضلات فكري هستند...بايد مراقب بود...فعلاً يك استكان آبليمو بنوشيد...بعد نرم نرم به عضلات فكري خويش سامان بدهيد...
شورشهاي خياباني چارهي آزادي نيست...
حكومت ، گوش شنوا اگر ميداشت، حتي به آراي از صافيگذشتههاي خودش نيز احترام ميگذاشت...
ميگوييد: چاره در اهيمت ندادن به بياحتراميهاست؟...بياعتنايي به آرا-ست؟...
ميگويم: نه...
فقط
كمي به حرفهاي «گنگ خوابديده» دقيق شويد...