بي تو              

Saturday, July 4, 2009

اي‌رزا «نا»بدل

من به اندازه‌ي توان خود نمي‌گذارم حواس شعورم را با عطسه‌هاي نمكين پرت كنند و با ذكر يك « يا صاحب صبر » چارتا قل‌هو‌الله و صلوات بر بانيان صلوات ، ملت را در تملك شور خود بگيرند...نمي‌گذارم آن صداهاي ناچيز دوباره گم شود...
من نه نيازي به چاه دارم تا سر-ام را توي آن فرو كنم و «هل من مبارز» بطلبم و خودم را پشت نخل‌ستان بني‌نجار گيج‌-و-ويج كنم و نه اصلاً به خروش «ثار» ايمان دارم كه خودم را با خون اشتياق‌اش غسل جنون دهم و هم‌چون «نيبلون‌گن» فقيد بدل‌كار اسفنديار ژرمن شوم...
نه رفقا من نمي‌گذارم دوباره تكرار شود آن هوچي‌بازي‌هاي كلثوم‌ننه‌هايي كه صداي جمهوري‌خواهي را به اسم وحدت ملي لجن‌مال كردند و ما را با پيشاب خويش تطهير كردند...

پاد-داشت كلوخ‌انداز كلوخ ني‌ست...مي‌بايست به همين «حال اكنون» خويش نه «گريست» كه هوش‌مندانه «نگريست» تا تاوان‌اش را فردا باز علي‌السويه نپردازيم...

من به پشتوانه‌ي شعور خودم توي دهن حماقت مي‌زنم...