بي تو              

Saturday, July 4, 2009

زيبايي-شناسي شرّ

1)

آورده‌اند كه نوشيروان عادل را در شكارگاه‌اي صیدْ كباب كردند و نمك نبود. غلامي به روستا رفت تا نمك آرد. نوشيروان گفت نمك به قيمت بستان تا رسمي نشود، و ده خراب نگردد. گفتند از اين‌قدر چه خلل آید؟ گقت: بنیاد ظلم در جهان، اول اندكي بوده است. هركه آمد، بر او مزيدي كرد، تا بدين غایت رسيد.



اگر ز باغ رعيّت ملك خورد سيبي

بر آورند غلامان او درخت از بيخ

به پنج بيضه كه سلطان ستم روا دارد

زنند لشكريان‌اش هزار مرغ به سیخ
.
.
Q. You’ve read Discipline and Punish by Michel Foucault. Does this analysis still seem pertinent to you


A. The prison is indeed the dirty little secret of French society, the key to and not the margins of the most respectable social relations. What is concentrated in the prison is not a pile of wild barbarians, as it pleases some people to think, but in fact the ensemble of the disciplines that weave together so-called “normal” existence outside. Supervisors, the canteen, soccer games in the courtyard, one’s use of time, divisions, camaraderie, fights and ugly architecture: one has to have been in prison to take the full measure of the carceral in the school, the “innocent” schools of the Republic

+
3)
تولستوي هرگونه اصلاحي را در ريخت حكومت كه از طرف دموكرات‌ها ، ‌بشردوستان، ‌صلح طلبان و انقلاب‌ها پيشنهاد شده، با شدت هرچه بيشتر رد مي كند و اين روش‌ها را ناقص و بي‌فايده مي‌شمارد. در حقيقت، هيچ مجلس ،‌ هيچ پارلمان‌اي (و از آن‌ها هم كم‌تر) هيچ انقلاب‌اي نمي‌تواند ملتي را از«شرّ» خشونت رها سازد: خانه‌اي را كه بر زمين سست بنا شده نمي‌توان استوار ساخت ، ‌بايد رهاي‌اش كرد و خانه‌اي نو بنيان نهاد.


ص 100 / تولستوي / اشتفان تسوايك / جهانگير افكاري/ سروش