بي تو              

Friday, July 3, 2009

تجاهل مدني

سه نمونه از تجاهل ( يا همان خود-خريّت-‌زني پيش‌رفته) :

1)
امسال نه از نفت 150 دلاری خبری‌ست و نه از صندوق ذخیره ی ارزی پر و پیمان. میرحسین موسوی اگر رئیس جمهور می‌شد به معنای کامل کلمه به خاک سیاه می‌نشست. او نه فقط صنعت و اقتصاد ایران را – که به شرح فوق مشمول عقب‌نشینی قرار گرفته بود!- ویران تحویل می‌گرفت بلکه توان بازسازی آن را نمی داشت.

+


2)
من در این هیاهو از گسستن از تمام سنّتها می‌ترسیدم که مباد پا بر جایی بگذاریم که مطمئن نیست و باز دوباره با تفریط، زمینه‌ی افراطی دیگر را فراهم کنیم که فریادهای «الله اکبر»های شبانه مرا از نگرانی در آورد. می‌دانید که زنان به هنگام زایمان به زبان مادری سخن می‌گویند امّا فقط زنان نیستند، هر کس وقتی از آستانه‌ی خویشتنداری و ضبط نفس بگذرد دیگر وقعی به آموخته‌های خود و قضاوت اطرافیان نمی‌گذارد و چه وقتی بحرانی‌تر از دیدن جوانی آغشته به خون؟ وقتی فریاد «یا حسین» معترضان جوان را پیرامون جسم خونین دوستشان می‌دیدم و می‌شندیدم، مطمئن شدم که هنوز ریشه در آب است و این یعنی– به تعبیر بعضی- اسلام رنگی می‌تواند از دید جوانان تغییرخواه جانشین اسلام سیاه و سفید شود. در این باره هم- با تأکید بر اینکه فقط به خاطر تعلّقات مذهبی این بند را نمی‌نویسم- بعدها بیشتر خواهم گفت.

+


3)
بازی را شما باختيد. ما برنده شديم، هر چند شما مجلس يزیدی و اموی آراستيد. ما هنوز می‌توانیم زینب‌وار بعد از آن همه خون ريخته شده، سربلند باشیم و بگوييم که: ما رأيت الا جميلاً. شما نمی‌توانید این خون‌ها را از خواب‌تان و وجدان‌تان پاک کنيد. ساعت رستاخیز نزدیک است. شماها که هنوز باور نکرده‌ايد ظلم را و جور را و هنوز مؤمنانه و ساده‌لوحانه، با خوش‌بينی، صاحب قوه‌ی قاهره را تبرئه می‌کنید و استخفاف‌گران را اندکی هم که شده مظلوم می‌دانید، ترازویی به دست بگيرد، نفس‌تان را حاضر کنيد و ببينيد آیا با مجموع همين‌ها که ديده‌ايد، شنیده‌ايد و خوانده‌ايد باز هم حاضر هستید پیش خدای‌تان برای حساب حاضر شويد؟ حاضرید؟

+