بي تو              

Friday, July 24, 2009

آه اي همين همه آه در گلو

آه اي هميشه كشيده به وقت عفونت گلو

ــ با دهان تنگ ــ

با تو-ام اي آي كشيده و مغموم

آه اي يقين گمشده...

اي ماهي برون شده از تنگ شراب..

آه اي استقبال گرم نمك از خيار سرد...

آه اي چاقوي خمار ِخواب در غلاف

آه اي پر متكا

اي مشته‌هاي محكم دلاك بر پشت‌اي خميده

آه اي چوق الف معصوم ِ بي‌اختيار

كه هميشه به نُزهت كاغذ گرايش عميق داشته‌اي

اي «ها»ي ممتدّ قرن‌ها خفته در خيمه‌ هاي صلح

آه اي همين همه آه در گلو

در برکه‌های آینه چيزي بجو
.
.
.
من بانگ بركشيدم از آستان يأس:

« - آه اي يقين يافته، بازت نمي‌نهم! »