تولد يك پروانه
چهقدر خوب است كه يك دوست فوقالعاده ظريف به جمع وبلاگنويسان ميپيوندد...و چه عاليتر كه اين دوست در بلاگاسكاي مينويسد...خاطرات رحل اقامت افكندن نگار « برنادت سوبيرو » هم از پرشينبلاگ به بلاگاسكاي دوباره زنده شد كه ديري نوشت و نوشت و نوشت...تا آنجا كه ديگر حوصلهي مرا هم ندارد وقتي در ميهمانيهاست ( آي عرررررررررررررر)...بگذريم...
خط سگمذهبام دوباره پيگام داد: SIM موجود نيست...خاك بر سر مخابرات كه بايد دوباره تا آن دفتر سگريدهاش گز كنم براي چارتا فحش آبنكشيده...
خلاصه كنم...وبلاگ رفيق ما را داشته باشيد...
هركه با اوست گويي انگار با من است...و هركس با من است حتماً خدا با اوست...
و آن وقت...
خط سگمذهبام دوباره پيگام داد: SIM موجود نيست...خاك بر سر مخابرات كه بايد دوباره تا آن دفتر سگريدهاش گز كنم براي چارتا فحش آبنكشيده...
خلاصه كنم...وبلاگ رفيق ما را داشته باشيد...
هركه با اوست گويي انگار با من است...و هركس با من است حتماً خدا با اوست...
و آن وقت...