سيفون اشباعات
@
جامعهاي كه از مفهوماي اشباع شد عليه محتواي آن مفهوم خروش ميكند...خاصيت موئينهگي ميل از پر تراكم به كم تراكم در زمان اشباع فقط به گزينهي كشيدن يك سيفون ميرسد...
@
جامعهاي كه تخيل نداشته باشد به دروغ پناه ميبرد...
@
جامعهاي كه شور نداشته باشد شوريدهگي بر آن سوار ميشود و شوريدهگي از دل محتوا ، خود را تكثير ميكند تا به مرز ابتذال و آن اشباع موضوع برسد...
@
سينماي نئورياليسم ايتاليا در مرحلهي اشباع نظام استوديوي چينهچيتا بضاعت خود را درخيابانهاي كج و كوله يافت و دست خونين خود را بر پردهي سينماي روباز كوفت و جان داد...
@
سينماي موج نوي فرانسه در مرحلهي اشباع از ابتذال موضوع ، بر شانههاي عصر كلاسيك ايستاد و عكس يادگاري با جاي كف دست خونين سينماي نئورياليسم گرفت و براي كشيدن آب اقيانوس ، ظرف كوچك خود را اختيار كرد و جوانمرگ شد...
@
سينماي نوين آلمان با نوستالژي آلبوم عكسهاي يادگاري سينماي موج نوي فرانسه ، متوسل به چارديواري خانههايي شد كه زماني فريتس لانگ بر سايههاي شوم آن چنگ انداخته بود...و جوانمرگ شد...
@
سينماي نشئهي ايران در فضاي اشباع از دود قهوهخانهها و ضربات دمادم گوشتكوبها بر ديزيهاي سنگي ، دستي بر غبار محلههاي قديمي كشيد و كمي آب پاشيد و با دوربين پلورايد خود عكسهاي فوري برداشت و جوانمرگ شد...
اما...
@
همچنان ايران باستان بر دروغ تاريخنويسان نظم يافته است...همچنان انسان اسلامي چشمروشني ايرانيان است...
@
همچنان دهنمكي اسفنج سليقههاست...
@
همچنان عكس فوري بهرام بيضايي خش دارد...
@
همچنان ر ِنگ عربي از فضاي پر دود قهوهخانهها بهگوش ميرسد...
@
همچنان برادهها جذب مغناطيس ميشود:
ماني حقيقي كنعان ميسازد و منيژه حكمت سه زن...اصغر فرهادي دوربين ديجيتال خود را روي صحنهي شومنهاي تقليد صدا فوكوس ميكند و رضا ميركريمي قانون اساسي استعلا مينويسد...
@
همچنان بهنظر ميرسد دستهي سيفون خراب است و كسي ياراي كشيدن سيفون را ندارد...
جامعهاي كه از مفهوماي اشباع شد عليه محتواي آن مفهوم خروش ميكند...خاصيت موئينهگي ميل از پر تراكم به كم تراكم در زمان اشباع فقط به گزينهي كشيدن يك سيفون ميرسد...
@
جامعهاي كه تخيل نداشته باشد به دروغ پناه ميبرد...
@
جامعهاي كه شور نداشته باشد شوريدهگي بر آن سوار ميشود و شوريدهگي از دل محتوا ، خود را تكثير ميكند تا به مرز ابتذال و آن اشباع موضوع برسد...
@
سينماي نئورياليسم ايتاليا در مرحلهي اشباع نظام استوديوي چينهچيتا بضاعت خود را درخيابانهاي كج و كوله يافت و دست خونين خود را بر پردهي سينماي روباز كوفت و جان داد...
@
سينماي موج نوي فرانسه در مرحلهي اشباع از ابتذال موضوع ، بر شانههاي عصر كلاسيك ايستاد و عكس يادگاري با جاي كف دست خونين سينماي نئورياليسم گرفت و براي كشيدن آب اقيانوس ، ظرف كوچك خود را اختيار كرد و جوانمرگ شد...
@
سينماي نوين آلمان با نوستالژي آلبوم عكسهاي يادگاري سينماي موج نوي فرانسه ، متوسل به چارديواري خانههايي شد كه زماني فريتس لانگ بر سايههاي شوم آن چنگ انداخته بود...و جوانمرگ شد...
@
سينماي نشئهي ايران در فضاي اشباع از دود قهوهخانهها و ضربات دمادم گوشتكوبها بر ديزيهاي سنگي ، دستي بر غبار محلههاي قديمي كشيد و كمي آب پاشيد و با دوربين پلورايد خود عكسهاي فوري برداشت و جوانمرگ شد...
اما...
@
همچنان ايران باستان بر دروغ تاريخنويسان نظم يافته است...همچنان انسان اسلامي چشمروشني ايرانيان است...
@
همچنان دهنمكي اسفنج سليقههاست...
@
همچنان عكس فوري بهرام بيضايي خش دارد...
@
همچنان ر ِنگ عربي از فضاي پر دود قهوهخانهها بهگوش ميرسد...
@
همچنان برادهها جذب مغناطيس ميشود:
ماني حقيقي كنعان ميسازد و منيژه حكمت سه زن...اصغر فرهادي دوربين ديجيتال خود را روي صحنهي شومنهاي تقليد صدا فوكوس ميكند و رضا ميركريمي قانون اساسي استعلا مينويسد...
@
همچنان بهنظر ميرسد دستهي سيفون خراب است و كسي ياراي كشيدن سيفون را ندارد...