اسكيسهاي تئاتري من 2
نمايشنامهي فرار از قلعه را يكبار و براي هميشه در يك خانهي عفاف براي چند جنده اجرا كردم...درطول اجرا صداي گريهها را ميشنيدم...من نقش پدر را داشتم...و همان خانوماي كه نقش روزها شوهر و شبها فاسق او را در نمايش فاسق هارولد پينتر داشتم ، همسر من در اين نمايش بود...تئاتر من از همان اجرا تئاتر ويرايشي شد...موسيقي اجرا :
INNA / Amazing بود...
و تا آخر اجرا بهصورت loop تكرار ميشد...
در يادداشت بعدي از تئاتر ويرايشي خودم بيشتر خواهم نوشت...
فرار از قلعه :
اين نمايش ، اجراي مدرن يك مراسم آييني از شاهكشان است كه بعد ِ از دست رفتن توان جنسي و اختهگي شاه در قبايل دور آسيايي اجرا ميشد...
INNA / Amazing بود...
و تا آخر اجرا بهصورت loop تكرار ميشد...
در يادداشت بعدي از تئاتر ويرايشي خودم بيشتر خواهم نوشت...
فرار از قلعه :
اين نمايش ، اجراي مدرن يك مراسم آييني از شاهكشان است كه بعد ِ از دست رفتن توان جنسي و اختهگي شاه در قبايل دور آسيايي اجرا ميشد...