سخنان گمنام يا در گمناماي سخنراندن...آيا مسأله اين است؟
سوال: حديث قدسي چيست؟ فرق آن با قرآن چيست؟
.
.
.
متن کامل نامه چارلی چاپلین به دخترش
.
.
.
امشب ميرسيم به دوازدهمين روز ديدار شاه و دوست مشاورش از شاهزادهي هندي. معماي اين روز، داستاني است به نام «پيل و مور»
«چارلي چاپلين»، سي سال آزگار است که وبال گردن «فرج الله صبا» است.
نامهي معروف «چارلي چاپلين» به دخترش «جرالدين»، در حقيقت دستمايهي فانتزي «فرج الله صبا» است. نامهاي که به چندين زبان زندهي دنيا ترجمه شده و اينجا و آنجا به مناسبتهاي گوناگون دکلمه و خوانده شده است. سي سال است که«فرجالله صبا» گفته و تکرار کرده که اين کار چاپلين نيست و من چنين نامهاي را نوشتهام، اما همه گفتهاند که : ما باور نمي کنيم!
برنامه را از اينجا بشنويد!
منبع : در سايه روشن كلام
.
.
.
آيا ميدانيد سيستم عامل لينوكس يا همآن ( open source) چهگونه عمل ميكند؟
.
.
.
ضربالمثل قديمی ِ «دروغ كه حناق نيست» را شنيدهايد؟
.
.
.
اين جمله علي را چه ؟
« انظر الی ما قال ولا تنظر الی من قال »
.
.
.
وصيتنامهیِ باكري را حتماً خواندهايد؟...
«
دعا كنيد خداوند شهادت را نصيب شما كند در غير اين صورت زماني فرا مي رسد كه جنگ تمام مي شود و رزمندگان امروز سه دسته مي شوند دسته اي به مخالفت با گذشته خود بر مي خيزند و از گذشته خود پشيمان مي شوند ! دسته اي راه بي تفاوتي را بر مي گزينند و در زندگي مادي غرق مي شوند و همه چيز را فراموش مي كنند ودسته سوم به گذشته خود وفادار مي مانند واحساس مسئوليت مي كنند كه از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند كرد .پس از خدا بخواهيد كه با وصال شهادت از عواقب زندگي بعد از جنگ در امان بمانيد چون عاقبت دو دسته اول ختم به خير نخواهد شد وجز ءِ دسته سوم ماندن بسيار سخت و دشوار خواهد بود.
»
آيا ميدانستيد دقيقاً مانند وصيت كذایي به جرالدين چاپلين بودهاست؟...با اين تفاوت كه مشابه چنين گفتاري از زبان يك رزمنده زيرك بيان شده است تا جاودانه بشود و به قول خودمان اعتباري به جملات خود ببخشد!
.
.
.
من اگر زياد شناخته نباشم...با چه حنجرهاي و با كدام آمپليفاير ميتوانم صدایِ خود را به گوش ديگران برسانم؟...اصلاًداشتن يك تريبون برایِ گفتن نياز است؟...آيا به ضربالمثل ديگر اعتقادي هنوز داريم كه:
« سخن ، چو از دل بر آيد ، لاجرم بر دل نشيند » ... پس تكليف آن ضربالمثل ديگر چه ميشود:
«از دل بود هرآنكه از ديده برفت » ؟!
اصلاً لزومي دارد ديده شدن؟
.
.
.
تا به حال با جملات قصار و يا نوشتههايي برخوردهايد كه به جایِ نام نويسنده، نوشتهاند: گمنام ؟
.
.
.
و همچنان مفاهيم در هم ميتنند و همچنان در ذهن ميپيچند و ميپيچند و ميپيچند و...
.
.
.
متن کامل نامه چارلی چاپلین به دخترش
.
.
.
امشب ميرسيم به دوازدهمين روز ديدار شاه و دوست مشاورش از شاهزادهي هندي. معماي اين روز، داستاني است به نام «پيل و مور»
«چارلي چاپلين»، سي سال آزگار است که وبال گردن «فرج الله صبا» است.
نامهي معروف «چارلي چاپلين» به دخترش «جرالدين»، در حقيقت دستمايهي فانتزي «فرج الله صبا» است. نامهاي که به چندين زبان زندهي دنيا ترجمه شده و اينجا و آنجا به مناسبتهاي گوناگون دکلمه و خوانده شده است. سي سال است که«فرجالله صبا» گفته و تکرار کرده که اين کار چاپلين نيست و من چنين نامهاي را نوشتهام، اما همه گفتهاند که : ما باور نمي کنيم!
برنامه را از اينجا بشنويد!
منبع : در سايه روشن كلام
.
.
.
آيا ميدانيد سيستم عامل لينوكس يا همآن ( open source) چهگونه عمل ميكند؟
.
.
.
ضربالمثل قديمی ِ «دروغ كه حناق نيست» را شنيدهايد؟
.
.
.
اين جمله علي را چه ؟
« انظر الی ما قال ولا تنظر الی من قال »
.
.
.
وصيتنامهیِ باكري را حتماً خواندهايد؟...
«
دعا كنيد خداوند شهادت را نصيب شما كند در غير اين صورت زماني فرا مي رسد كه جنگ تمام مي شود و رزمندگان امروز سه دسته مي شوند دسته اي به مخالفت با گذشته خود بر مي خيزند و از گذشته خود پشيمان مي شوند ! دسته اي راه بي تفاوتي را بر مي گزينند و در زندگي مادي غرق مي شوند و همه چيز را فراموش مي كنند ودسته سوم به گذشته خود وفادار مي مانند واحساس مسئوليت مي كنند كه از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند كرد .پس از خدا بخواهيد كه با وصال شهادت از عواقب زندگي بعد از جنگ در امان بمانيد چون عاقبت دو دسته اول ختم به خير نخواهد شد وجز ءِ دسته سوم ماندن بسيار سخت و دشوار خواهد بود.
»
آيا ميدانستيد دقيقاً مانند وصيت كذایي به جرالدين چاپلين بودهاست؟...با اين تفاوت كه مشابه چنين گفتاري از زبان يك رزمنده زيرك بيان شده است تا جاودانه بشود و به قول خودمان اعتباري به جملات خود ببخشد!
.
.
.
من اگر زياد شناخته نباشم...با چه حنجرهاي و با كدام آمپليفاير ميتوانم صدایِ خود را به گوش ديگران برسانم؟...اصلاًداشتن يك تريبون برایِ گفتن نياز است؟...آيا به ضربالمثل ديگر اعتقادي هنوز داريم كه:
« سخن ، چو از دل بر آيد ، لاجرم بر دل نشيند » ... پس تكليف آن ضربالمثل ديگر چه ميشود:
«از دل بود هرآنكه از ديده برفت » ؟!
اصلاً لزومي دارد ديده شدن؟
.
.
.
تا به حال با جملات قصار و يا نوشتههايي برخوردهايد كه به جایِ نام نويسنده، نوشتهاند: گمنام ؟
.
.
.
و همچنان مفاهيم در هم ميتنند و همچنان در ذهن ميپيچند و ميپيچند و ميپيچند و...