فَرَج بعد از خِشتَک
نميدانم تا حالا شده شما را درون يک توالت ِتا خرخره تویِ گـُه حبس کنند و يک شاخه گل هم تقديمتان کنند تا از آنهمه زيبايي لذت وافر ببريد؟...به قول مرحوم بيژن مفيد «حالا شده حکايت ما»...
عزيزان گرامي...بنده از هرچه لينک-و-پينک شما بز[رگ]واران برائت ميجويم و هماينجا اعلام ميدارم... شما که نوشاُم نهايد...نيشاُم چهراييد؟...ما را بيشاز اين به تريج قبايتان گهاي نفرماييد...
نه «باز»نگار---تان را خواستيم ، با آن feed-هایِ مسخرهاش که بايد زرپ-و-زرپ زيرخواب مطالب وزين نيکآهنگاي بشويم که فيالجمله از خلا هم « ميلاگند» و در فضایِ عمومي ظاهر ميشوند...
و نه هف[تا]ن و شيش-در-چار-تان را خواستيم...
تنبان ما را بيش از اين گهاي نفرماييد...
البته ميدانم کسي دعوتنامه نفرستاده است...
اما اگر آن لينک مبارک را هم برداريد آقایِ نوحهخوان ، بسيار مشعوف ميفرماييد...نگذاريد بيش از اين نرخمان را بالا ببرند...يکبار دم مانده بود لطف آن بانویِ هميشه سوگوار با آن اکسير مبارکشان مشمول حال شود که بهجاياش هرچه محتويات معده ،نصيبمان کرد ؛ برایِ هفت جد آباء-مان بس است...ميخواهيد به گه بکشيد، امر بفرماييد تا نشانی ِمستقيمتر خدمتتان بدهم.
شما که بنده را «سگ پاچهگير» ميدانيد چهرا ديگر پایِ مبارک را رویِ دُم حقير ميگذاريد؟...
نه مادرخوانده خواستيم نه پدرخوانده
لعنت به هر دوتا-تان...
بگذاريد در هماين مکان خوش-آب و هوا و پاکيزه به گعده بنشينيم با رفيقاي که رفاقتاش را با ما تمام کرده است...
حالا بفرماييد مرگ ميخواهم بيايم در جمع نکبتی ِشما...بله؟
خواهش-عن از ما بکشيد بيرون.
عزيزان گرامي...بنده از هرچه لينک-و-پينک شما بز[رگ]واران برائت ميجويم و هماينجا اعلام ميدارم... شما که نوشاُم نهايد...نيشاُم چهراييد؟...ما را بيشاز اين به تريج قبايتان گهاي نفرماييد...
نه «باز»نگار---تان را خواستيم ، با آن feed-هایِ مسخرهاش که بايد زرپ-و-زرپ زيرخواب مطالب وزين نيکآهنگاي بشويم که فيالجمله از خلا هم « ميلاگند» و در فضایِ عمومي ظاهر ميشوند...
و نه هف[تا]ن و شيش-در-چار-تان را خواستيم...
تنبان ما را بيش از اين گهاي نفرماييد...
البته ميدانم کسي دعوتنامه نفرستاده است...
اما اگر آن لينک مبارک را هم برداريد آقایِ نوحهخوان ، بسيار مشعوف ميفرماييد...نگذاريد بيش از اين نرخمان را بالا ببرند...يکبار دم مانده بود لطف آن بانویِ هميشه سوگوار با آن اکسير مبارکشان مشمول حال شود که بهجاياش هرچه محتويات معده ،نصيبمان کرد ؛ برایِ هفت جد آباء-مان بس است...ميخواهيد به گه بکشيد، امر بفرماييد تا نشانی ِمستقيمتر خدمتتان بدهم.
شما که بنده را «سگ پاچهگير» ميدانيد چهرا ديگر پایِ مبارک را رویِ دُم حقير ميگذاريد؟...
نه مادرخوانده خواستيم نه پدرخوانده
لعنت به هر دوتا-تان...
بگذاريد در هماين مکان خوش-آب و هوا و پاکيزه به گعده بنشينيم با رفيقاي که رفاقتاش را با ما تمام کرده است...
حالا بفرماييد مرگ ميخواهم بيايم در جمع نکبتی ِشما...بله؟
خواهش-عن از ما بکشيد بيرون.